میان خطر و سپر امنیتی؛ جایگاه افغانستان در سیاست تازه ایران

جمعه ۱۴۰۴/۰۸/۰۹

تحلیل تازه‌ نشریه «دیپلومات» نشان می‌دهد که افغانستان در سیاست منطقه‌ای جدید ایران به موقعیتی مرکزی رسیده است؛ کشوری که هم می‌تواند برای تهران تهدید باشد و هم سپر دفاعی. این نگاه تازه، پس از جنگ ایران و اسرائیل در جون ۲۰۲۵ و تمرکز بیشتر حکومت ایران بر ثبات داخلی، شکل گرفته است.

در گزارش تحلیلی منتشرشده از سوی دیپلومات، آمده است که در پی درگیری‌های مرزی اخیر میان پاکستان و افغانستان و مذاکرات دو طرف در استانبول، ایران به‌عنوان یکی از بازیگران کلیدی منطقه در تلاش است میانجی‌گری محتاطانه‌ای میان دو همسایه شرقی خود داشته باشد.

به باور نویسندگان این تحلیل، برای ایرانِ پس از جنگ با اسرائیل، حفظ ثبات در مرزهای شرقی به یکی از محورهای اصلی سیاست امنیتی تبدیل شده است. ایران که اکنون در وضعیت آسیب‌پذیرتری نسبت به گذشته قرار دارد، از ماجراجویی پرهیز کرده و راهبردی را در پیش گرفته که «ثبات از مسیر تعامل کنترول‌شده» توصیف می‌شود.

گزارش «دیپلومات» می‌گوید: «افغانستان در این رویکرد تازه برای تهران، هم یک ریسک و هم یک سپر است. ایران در شرایط قدرت، ممکن است پذیرای خطر باشد؛ اما در وضعیت کنونی، هدفش کاهش تهدید از طریق تعامل مدیریت‌شده است.» نویسندگان تأکید دارند که ایران از ایدئولوژی مذهبی خود در سیاست خارجی می‌کاهد و اولویت را به امنیت مرزها، مدیریت بحران‌ها و جلوگیری از نفوذ امریکا و اسرائیل در منطقه می‌دهد.

این گزارش تحلیلی با مرور تحولات تاریخی یادآور می‌شود که سیاست ایران در قبال افغانستان همواره میان ایدئولوژی و عمل‌گرایی نوسان داشته است. از حمایت تهران از گروه‌های شیعه در دهه‌ ۱۹۸۰ تا همکاری پنهانی با امریکا و ناتو پس از ۲۰۰۱، و سپس چرخش به سمت رابطه عملی با طالبان در اواخر دهه‌ ۲۰۰۰؛ الگوی ایران همواره ترجیح امنیت ملی بر نفوذ مذهبی بوده است.

گزارش اشاره می‌کند که ایران در سال ۲۰۰۷ تسلیحات چینی و روسی را به‌طور غیرمستقیم در اختیار طالبان قرار داد و از آن زمان، در چارچوب مذاکرات منطقه‌ای برای انتقال قدرت سیاسی در کابل نقش فعالی داشته است. این رویکرد تا امروز ادامه یافته و هدف اصلی آن، ایجاد حکومتی باثبات و قابل پیش‌بینی در کابل است، حتا اگر با تهران همسو نباشد.

به باور دیپلومات، تهران و طالبان اکنون در برابر تهدیدهای مشترکی مانند داعش شاخه خراسان و گروه جیش‌العدل منافع متقابل دارند. این گروه‌ها در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان فعالیت دارند و بارها غیرنظامیان و نیروهای سپاه پاسداران ایران را هدف قرار داده‌اند. ایران، برای جلوگیری از تکرار خشونت‌های دهه‌ ۱۹۹۰ و نفوذ دوباره‌ نیروهای خارجی، به همکاری تاکتیکی با طالبان روی آورده است.

در بخش دیگری از این نوشته آمده است که ایران از وضعیت کنونی بیش از هر گزینه‌ دیگر سود می‌برد؛ زیرا یک افغانستان تحت رهبری طالبان، هرچند محدودکننده برای نفوذ ایران، بهتر از حضور نیروهای امریکایی یا هرج‌ومرج سیاسی در کابل است. هر نوع بی‌ثباتی در مرز شرقی، به گفته نویسندگان، می‌تواند راه را برای نفوذ سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل و ایالات متحده هموار کند؛ خطری که تهران به‌شدت از آن بیم دارد.

این تحلیل یادآور می‌شود که پس از جنگ ایران و اسرائیل در سال ۲۰۲۵، تهران موجی از بازداشت‌های امنیتی را علیه افرادی با تابعیت افغانستان آغاز کرد و بسیاری را به اتهام ارتباط با نهادهای اطلاعاتی خارجی اخراج نمود. به گفته دیپلومات، این اقدام بخشی از بزرگ‌ترین کارزار اخراج مهاجران افغان در دهه گذشته بوده است، که حدود ۵۰۰ هزار نفر را دربر گرفته است.

در کنار جنبه‌های امنیتی، نویسندگان به منافع اقتصادی نیز اشاره می‌کنند و می‌نویسند: «تجارت غیررسمی در مرزهای شرقی ایران، که ارزش آن میان ایران و پاکستان حدود ۹۰۰ میلیون دالر در سال برآورد می‌شود، برای اقتصاد تحریم‌شده ایران حیاتی است. هرگونه درگیری مرزی میان طالبان و پاکستان، یا بی‌ثباتی در افغانستان، این شبکه‌ تجاری را مختل کرده و فشار مضاعفی بر مناطق مرزی ایران وارد می‌کند.»

گزارش همچنین می‌افزاید که اتکای روزافزون افغانستان به سرمایه‌گذاری و فناوری چین نیز برای تهران مطلوب است، زیرا حضور چین مانع بازگشت قدرت‌های غربی به منطقه می‌شود و نوعی توازن ژئوپولیتیک به سود ایران ایجاد می‌کند.

نویسندگان نتیجه می‌گیرند که در فضای پساجنگ، ایران سیاستی عمل‌گرایانه و محافظه‌کارانه را در پیش گرفته است که در آن، همکاری محدود با طالبان، مهار گروه‌های تندرو و جلوگیری از نفوذ بازیگران غربی در اولویت قرار دارد. افغانستان در این چارچوب، نه تنها همسایه‌ای پرخطر، بلکه بخشی از سپر امنیتی ایران در شرق تلقی می‌شود.

خبرهای بیشتر

رادیو