پس از کشمکشهای مرزی طالبان و پاکستان در ماه گذشته، دو طرف به آتشبسی فوری تن دادند و گفتوگوهایی را برای تنظیم سازوکار اجرایی و نظارتی آن آغاز کردند. اما از همان ابتدا هشدار وزیر دفاع پاکستان که اگر مذاکرات بینتیجه بماند «جنگ آشکار» در پیش است، آینده این آتشبس را مبهم ساخت.
این آتشبس با وساطت قطر اتفاق افتاد و مقرر شد جزئیات فنی آن در استانبول پیگیری شود. جوهر اختلافات، موضوع تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی) است که مقامات پاکستانی، طالبان افغانستان را متهم به میزبانی و حمایت از این گروه میکنند. حملات پاکستانیها به قلب کابل تقریبا واضح ساخت که پاکستانیها موضوع تیتیپی را جدی گرفتهاند.
در دور دوم گفتوگوها در استانبول، گزارشهایی منتشر شد که طالبان حضور تیتیپی در خاک افغانستان را نمیپذیرد. تیتیپی، که از سال ۲۰۰۷ بهعنوان یکی از اصلیترین گروههای شورشی ضدپاکستانی شناخته میشود، در سال ۲۰۲۲ با میانجیگری طالبان وارد گفتوگویی کوتاه با اسلامآباد شد، اما آن روند زود فروپاشید. تجربه نشان داد این گروه حتا انعطاف اندکی در برابر خواستههای پاکستان ندارد و ساختار چندپارهاش هرگونه نظارت را دشوار میسازد. از همین منظر، انکار طالبان از حضور تیتیپی در افغانستان شاید بازتاب همان بیباوری به امکان مهار و تغییر رفتار این گروه باشد. یعنی نوعی فاصلهگذاری سیاسی برای پرهیز از مسئولیتی که تحققش در عمل برای طالبان افغانستان دشوار است.
در نتیجه، تفاوت دیدگاه میان دو طرف ریشهای و عمیق است. طالبان با انکار مسئولیت مستقیم، میکوشد از پیامدهای عملی مهار تیتیپی دور بماند و اسلامآباد مهار همین گروه را شرط اصلی دوام آتشبس میداند.
ظاهرا برای پاکستان، مهار تیتیپی و جلوگیری از استفاده از خاک افغانستان علیه آن اولویت مطلق است. ارتش و نهادهای امنیتی این کشور پس از موج حملات خونبار در ایالت خیبرپختونخوا تحت فشار افکار عمومیاند و هر شکست تازه در آتشبس هزینه سیاسی برای اسلامآباد دارد.
راه حلها
تجربه هند و پاکستان در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۲۱ نشان میدهد حتی توافقی حداقلی نیز میتواند ثبات نسبی ایجاد کند، به شرط آنکه دو طرف ثبت و رسیدگی به نقضها را منظم و واقعی انجام دهند. در آن زمان مدیران کل عملیات نظامی دو کشور هر هفته تماس گرفتند و گزارشهای مشترک منتشر کردند؛ همین تداوم ارتباط، مانع بازگشت به چرخه درگیری شد. اما تفاوت میدان افغانستان و پاکستان در حضور گروههای مسلح غیردولتی است؛ عاملی که کنترول آتشبس را دشوارتر و شکنندگی آن را بیشتر میکند. از همین رو، کارشناسان پیشنهاد کردهاند برای این پرونده یک سازوکار ویژه و جداگانه برای نظارت بر فعالیت گروههای غیردولتی طراحی شود.
طالبان به خوبی میداند که پیوندهای ایدئولوژیک، قومی و خویشاوندی میان دو گروه بهسادگی گسستنی نیست. البته پاکستانیها نیز این موضوع را به خوبی درک میکنند. تیتیپی شبکهای پراکنده است و بسیاری از فرماندهانش در نواحی مرزی افغانستان تردد دارند؛ همین امر، مرز میان ادعا و واقعیت را مبهم میسازد.
برای اثبات فاصلهگیری واقعی، باید شاخصهای عینی وجود داشته باشد. قطعا پاکستان به چیزی کمتر از «تحویل افراد مشخصِ مورد مطالبه» به اسلامآباد، تعطیلی کمپهای شناختهشده، مسدود شدن مسیرهای تدارکاتی و کاهش محسوس حملات راضی نخواهد شد. تا زمانی که چنین نشانههایی دیده نشود، هر سخنی در این باره صرفاً موضعگیری سیاسی خواهد بود. طالبان اگر بخواهد آتشبس را جدی و پایدار نگه دارد، ناگزیر است در این زمینه گامهایی روشن و قابل سنجش بردارد.
از طرفی هم قطر و ترکیه با برعهدهگرفتن میانجیگری، اعتبار دیپلوماتیک خود را در آزمون گذاشتهاند. برای آنها موفقیت این آتشبس نشانه کارآمدی دیپلوماسی و ابزار نفوذ منطقهای محسوب میشود. چین با دغدغههای اقتصادی و امنیتی در کریدور گوادر–کابل، ایران با نگرانی از موج پناهجویان و ناامنی مرزهای جنوبغربی، و امریکا با نگاه بازگشت به بگرام و موضوع ضد تروریزم، همگی تحولات را از نزدیک دنبال میکنند.
سناریوهای محتمل
در کوتاهمدت، سه مسیر محتمل است:
سناریوی تثبیت: امضای متن نظارت، کاهش محسوس نقضها، و آغاز گزارشهای ماهانه در این صورت آتشبس میتواند به همکاری مرزی محدود بینجامد.
سناریوی شکننده: آتشبس پابرجاست اما نقضهای پراکنده، روایتهای متناقض و کندی مذاکرات ادامه دارد.
سناریوی شکست: بازگشت حملات، فروپاشی کانالهای تماس و افزایش هزینههای انسانی. محرک این شکست، میتواند حمله بزرگ منتسب به تیتیپی یا حادثه مرزی پرتلفات باشد.
به این ترتیب، محتملترین سناریو، در فضایی که حتا یک حمله تیتیپی میتواند به معنای پایان توافق از سوی پاکستان در نظر گرفته شود، سناریوی شکست است، مگر اینکه پاکستان با این موضوع کنار بیاید، زیرا تفاوت دیدگاه میان دو طرف در حدی است که حتا در تعریف «گروههای تروریستی» دیدگاه واحد ندارند.
