طالبان و القاعده؛ پیوندی که در سایه انکار ادامه دارد

پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۶/۲۰

حملات ۱۱ سپتامبر القاعده، افغانستان را وارد معرکه کرد و طالبان با خودداری از تحویل اسامه بن‌ لادن، پای امریکا را به کشور و جنگ باز کرد. این جنگ جان ده‌ها هزار نفر را گرفت.

پس از ۲۴ سال، طالبان بازهم بر افغانستان مسلط شده و تعهد کرده روابط خود با گروه‌های تروریستی را قطع می‌کند.

طالبان همچنین تعهد کرده است که از خاک افغانستان علیه هیچ کشوری استفاده نمی‌شود. اما آیا واقعاً طالبان از القاعده فاصله گرفته‌ است؟

سخنگوی طالبان روز پنجشنبه، یازدهم سپتامبر ۲۰۲۵ به رسانه‌ها گفته است حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ هیچ ارتباطی به افغانستان ندارد.» ذبیح‌الله مجاهد گفته این رویداد تنها بهانه‌ای برای «اشغال کشور» بود.

طالبان در حالی رابطه قدیمی خود با القاعده را رد می‌کند که جهان هنوز هم به پیوند میان این دو گروه مشکوک است.

گزارش‌های شورای امنیت سازمان ملل و ارزیابی‌های برخی کشورها و نهادهای امریکایی نشان می‌دهد که طالبان روابط خود با القاعده را حفظ کرده است. این گزارش‌ها می‌گویند که القاعده در افغانستان کوچک‌تر و محتاط‌تر شده، اما همچنان تحت نظر طالبان حضور دارد. پیوندهای ایدئولوژیکی، خانوادگی و شبکه‌ای میان طالبان و القاعده پابرجاست و حتی نشانه‌هایی از هم‌افزایی القاعده با گروه‌هایی مثل تحریک طالبان پاکستانی دیده می‌شود.

بیشتر بخوانید: کارشناسان سازمان ملل: طالبان محیط امن برای گروه‌های تروریستی فراهم کرده است

در گزارش سال ۲۰۲۴ تیم نظارت شورای امنیت نیز آمده بود که آموزش‌ها، رفت‌وآمدها و دادوستدهای پنهان میان طالبان و القاعده نشان می‌دهد که این دو خویشاوند ایدئولوژیک هنوز هم در ارتباط‌اند و افغانستان به‌مثابه یک سرزمین امن برای القاعده باقی مانده است.

با توجه به شواهدی که سازمان‌های متعدد امریکایی و غیر امریکایی منشتر کرده‌اند، طالبان رابطه‌اش با القاعده را قطع نکرده است؛ بلکه آن را به‌نفع بقا و مشروعیت خارجی، کم‌صدا و قابل‌انکار نگه داشته است.

ایمن الظواری، رهبر پیشین القاعده در مهمانخانه طالبان در کابل کشته شد

همچنان گفته شده که حتی برخی وابستگان شبکه القاعده به عنوان «پناهنده» شناسایی و اسناد هویتی افغانستان دریافت کرده‌اند. طبق برخی گزارش‌ها، حدود دوازده چهره ارشد القاعده در داخل افغانستان حضور دارند و هماهنگی میان این شبکه با تحریک طالبان پاکستانی، جنبش اسلامی اوزبیکستان، حزب اسلامی ترکستان و جماعت انصارالله در حال افزایش است.

طالبان میان سرکوب دشمن و مدارا با خویشاوندان

طالبان در دوحه بر سر میز مذاکره توانست امریکا را قانع کند که دیگر افغانستان به پایگاه القاعده و بستر عملیات هراس‌افکنانه بدل نخواهد شد. اما این تصویر تازه، خیلی زود رنگ باخت. در اسد ۱۴۰۱، ایمن الظواهری، رهبر القاعده در منطقه شیرپور کابل در مهمانخانه مقامات طالبان هدف حمله هوایی امریکا قرار گرفت و کشته شد؛ رخدادی که نشان داد اصلی‌ترین مهره القاعده درست در قلب پایتخت تحت تسلط طالبان، پناه گرفته بود.

طالبان داعش خراسان را دشمن خود می‌داند و در سال‌های اخیر با شدت عمل علیه آن برخورد کرده است. بسیاری از رهبران این گروه در عملیات‌های طالبان کشته شده‌اند و تلاش‌های داعش برای اجرای حملات بزرگ در کابل و ولایت‌های دیگر تا حد زیادی ناکام مانده است. هر جا که داعش سر بلند کرده، طالبان آن را سرکوب کرده و در این زمینه موفقیت نسبی به‌دست آورده است.

اما پرسش مهم این است که آیا طالبان می‌تواند همان‌گونه که داعش را مهار کرده، در برابر گروه‌هایی که با خودش پیوندهای تاریخی و عقیدتی دارند نیز چنین کند؟

القاعده و تحریک طالبان پاکستانی از جمله این گروه‌هاست. به گفته مقامات پاکستانی، تحریک طالبان پاکستانی، از خاک افغانستان به‌عنوان پناهگاه یا مسیر رفت‌وآمد استفاده کرده است و نهادهای بین‌المللی درباره فعالیت‌های آن هشدار داده‌اند.

بیشتر بخوانید: امریکا: طالبان همچنان میزبان القاعده است

به نظر می‌رسد که طالبان هرگز برخورد نظامی تندی که علیه داعش دارد، علیه گروه‌هایی که با خودش پیوند دارد، نخواهد داشت.

این پرسش مطرح می‌شود که چرا طالبان با وجود همه هزینه‌های بین‌المللی، دروازه این تردیدها را به‌طور کامل نمی‌بندد؟

به نظر می‎‌رسد که در وهله نخست، طالبان نیاز امنیتی داخلی به القاعده و همچنان تحریک طالبان پاکستانی دارد. طالبان القاعده و گروه‌های همسو را در نبرد با داعش خراسان و همچنین در مهار هسته‌های مقاومت ضدطالبان به‌عنوان نیروی کمکی به برای خود نگه می‌دارد.

در وهله دوم، القاعده سرمایه اجتماعی و ایدئولوژیک برای طالبان است. پیوندهای خانوادگی، سابقه جهادی مشترک و روابط تاریخی با رهبران القاعده، هزینه بریدن کامل این رابطه را در درون طالبان بالا می‌برد و برای بسیاری از بدنه آن قابل پذیرش نیست.

سوم اینکه، جدا شدن واقعی از این شبکه‌ برای طالبان هزینه داخلی و درون‌سازمانی سنگینی دارد. نتیجه این تناقض همان چیزی است که ناظران «مدیریت خاکستری» می‌نامند: طالبان نه رسماً پیوند را می‌پذیرد و نه عملاً آن را می‌بُرد، بلکه در منطقه‌ای مبهم میان پذیرش و انکار حرکت می‌کند.

طالبان با القاعده پیوند ایدئولوژیک و خانوادگی دارد

راهبرد واشنگتن؛ مدیریت تهدید

وقتی جو بایدن در ۱۴ اپریل ۲۰۲۱ فرمان خروج نیروهای امریکایی از افغانستان را داد، گفت که هدف اصلی حضور امریکا پراکنده‌کردن القاعده بوده و حالا که آن مأموریت پایان یافته، جنگ بی‌پایان توجیهی ندارد. از این‌رو به‌جای اصرار بر شکست نهایی طالبان، امریکا به گرفتن تعهد ضدتروریسم از این گروه بسنده کرد و افغانستان را ترک گفت.

واشنگتن که دو دهه افغانستان را در صدر سیاست خارجی خود قرار داده بود، حالا بیشتر در نقش نظاره‌گر ظاهر شده است. نه طرحی برای تغییر رفتار طالبان ارائه کرده و نه ابزار تازه‌ای برای راستی‌آزمایی انتخاب کرده است.

از دید امریکا، تا زمانی که تهدید مستقیم علیه خاک آن کشور شکل نگیرد، می‌توان از دور نظاره کرد و هزینه‌های حضور را بر دوش دیگران گذاشت.

امریکا به خوبی می‌داند که القاعده دیگر آن سازمان متمرکز و کلاسیکی نیست که روزگاری از مرز افغانستان و پاکستان عملیات جهانی‌اش را رهبری می‌کرد. امروز بیشتر به شبکه‌ای شبیه است با هسته‌ای کوچک و پراکنده و شاخه‌هایی که در مناطق مختلف فعال‌اند.

آینده القاعده و طالبان

پاسخ به پرسش «آیا القاعده هنوز هم در افغانستان وجود دارد؟» بر پایه داده‌های نهادهای معتبر امنیتی مثبت است؛ اما نه با همان شکل و ابعاد گذشته. القاعده امروز شبکه‌ای نازک و پراکنده است که زیرساخت‌های کوچک خود را حفظ کرده و در سایه فعالیت می‌کند. تحلیل‌گران باور دارند طالبان عامدانه نوعی «ابهام مدیریت‌شده» را در قبال این شبکه دنبال می‌کند: نه پیوند را آشکار می‌سازد و نه آن را کاملاً می‌بُرد.

با این حال، هر شوک امنیتی می‌تواند این تعادل شکننده را برهم زند. یک عملیات برون‌مرزی موفق یا ناکام که ردپای آن به افغانستان به ویژه القاعده برسد، یا بحرانی درونی در ساختار طالبان، ممکن است فشارهای تحریمی و امنیتی را افزایش دهد و زمینه اقدامات یک‌جانبه در خاک افغانستان را فراهم کند. در چنین شرایطی، شبکه‌های کم‌نمای القاعده برای بقا از حالت خاموش و پنهان به حالت تهاجمی تغییر وضعیت خواهند داد.

در سال‌های اخیر، توجه امریکا و کشورهای غربی بیش از هر زمان دیگر به بحران‌های اوکراین و غزه معطوف شده است. این دو جنگ، با پیامدهای امنیتی و انسانی گسترده، انرژی سیاسی و مالی جهان غرب را چنان به خود مشغول کرده که افغانستان و تحولات درونی آن به حاشیه رانده شده است. حتی گزارش‌های رسمی شورای امنیت که از حضور و فعالیت القاعده در افغانستان سخن می‌گویند، نتوانسته‌اند تمرکز جدی پایتخت‌های غربی را به این کشور بازگردانند.

اما این بی‌توجهی به معنای بی‌اهمیتی موضوع نیست، بلکه نتیجه اولویت‌بندی موقت است. تجربه دو دهه گذشته نشان داده هرگاه صحنه‌های بزرگ‌تر امنیتی در اروپا و خاورمیانه آرام بگیرد، دوباره نگاه‌ها به افغانستان برمی‌گردد. به‌ویژه آن‌که حضور طالبان و روابط مبهمش با گروه‌هایی چون القاعده و تحریک طالبان پاکستانی، همچنان زمینه‌ساز نگرانی‌های بلندمدت است.

خبرهای بیشتر

رادیو