تحریک طالبان پاکستان که در آغاز خود را یک سازمان مذهبی-جهادی فراقومی و در خدمت تطبیق شریعت مطرح میکرد، اکنون نبرد خود را بهعنوان یک مبارزه سیاسی و قومی گسترده علیه دولت پاکستان تبلیغ میکند.
این گروه در نیمه نخست سال ۲۰۲۵ مسئولیت بیش از هزار حمله را بر عهده گرفت؛ تنها در ماه جولای بیش از ۳۰۰ مورد آن ثبت شده است. این حملات عمدتاً در خیبر پختونخوا و جنوب پنجاب پاکستان انجام شدند.
مجله دیپلومات در مقالهای نوشت که تحریک طالبان پاکستان با راهاندازی یک کارزار تبلیغاتی هماهنگ، تلاش دارد خود را بهعنوان «نگهبان ملت پشتون» معرفی کند و بر مفاهیمی چون غیرت قبیلهای، رنج غیرنظامیان و هویت قومی تکیه کند.
براساس این مقاله، تحریک طالبان پاکستان در سال ۲۰۰۷ از ائتلاف جناحهای مسلح در مناطق قبیلهای پاکستان پدید آمد. این گروه ایدئولوژی سختگیرانه دیوبندی را با پیوندهایی با القاعده و طالبان افغان درآمیخت و بهسرعت به یکی از مرگبارترین گروههای شورشی پاکستان تبدیل شد. این سازمان مبارزات خود را در قالب «جهاد دفاعی» معرفی میکرد و اهداف اسلامگرایانه را در قلب فعالیتهایش قرار داده بود. حملات علیه نیروهای امنیتی، غیرنظامیان و اقلیتها بخشی از راهبرد آن به شمار میرفت.
دیپلومات نوشت که از سال ۲۰۱۴ تا پیروزی طالبان، عملیاتهای مداوم ارتش پاکستان، حملات پهپادی امریکا و اختلافات داخلی، توان این گروه را بهشدت کاهش داد و تا سال ۲۰۱۸ حملات آن به پایینترین سطح خود رسید. با این حال، از ۲۰۱۹ نشانههای احیای دوباره پدیدار شد. پس از سال ۲۰۲۱ و بازگشت طالبان افغان به قدرت، تحریک طالبان پاکستان وارد مرحلهای جدید و خشونتآمیز شد، زیرا شرایط منطقهای برای آن مساعدتر گردید.
براساس مقاله، در گذشته تبلیغات تحریک طالبان بهطور جدی بر توجیه مذهبی جهادش تکیه داشت. منشور تاسیس این گروه در سال ۲۰۰۷ سه ماموریت محوری را مشخص کرده بود: اجرای شریعت، اتحاد علیه امریکا در افغانستان و جهاد علیه نیروهای امنیتی پاکستان.
اما به نوشته دیپلومات، اکنون دستورکار ایدئولوژیک این گروه تغییر کرده است. دین همچنان محور مبارزه این گروه باقی مانده، اما تیتیپی بهطور فزایندهای بر عناصر هویتی- قومی و نارضایتیهای مردم متمرکز شده و در پیامهای خود بازتاب میدهد. این تغییر نشان میدهد که این گروه میخواهد از نارضایتیهای اجتماعی در بستر قومی بهرهبرداری کند و جایگاهش را در شرایط متغیر منازعه حفظ نماید.
در مقاله آمده است که ترکیب اسلامگرایی خشونتآمیز با قومگرایی پشتونی یادآور رویکرد هویتی طالبان افغانستان است که ایدئولوژی اسلامی را با ناسیونالیسم پشتونی درهم آمیختهاند. اکنون تحریک طالبان پاکستان نیز با افزودن لایههای «همبستگی پشتونی» به اهداف اسلامی خود، در حال بازتعریف خویش است.
چرا چرخش به سمت قومیت؟
دیپلومات نوشت که سه عامل اصلی تحریک طالبان پاکستان را بهسوی قومگرایی سوق داده است:
۱. فقدان مشروعیت مذهبی: در سال ۲۰۲۴ وزارت داخله پاکستان دستور داد از این گروه با عنوان «فتنه خوارج» یاد شود. علمای مذهبی برجسته طرفدار دولت، از جمله مفتی تقی عثمانی و مفتی عبدالرحیم نیز مواضع تیتیپی را زیر سوال بردند.
۲.رقابت با گروههای مسلح دیگر: پس از ۲۰۲۱، داعش خراسان با تبلیغات چندزبانه گسترده توانست در مناطق قبایلی پشتون نشین نیرو جذب کند و خود را بدیل منزهتر از طالبان پاکستانی معرفی کند.
۳. اهمیت فزاینده سیاستهای قومی: نمونه آن افزایش حملات شورشیان بلوچ علیه نیروهای امنیتی و پروژههای دهلیز اقتصادی چین و پاکستان است. در چنین فضایی، شعارهای قومی اثرگذارتر از شعارهای صرفاً مذهبی اند.
براساس این نوشته، تیتیپی میکوشد برای جلب حمایت گستردهتر مردم، خود را نماینده جامعه پشتون معرفی کند. فرماندهان این گروه در نشستهای مردمی شرکت میکنند و خود را «فرزندان راستین مردم» میخوانند.
نویسندگان مقاله هشدار دادهاند که بازسازی چهره تیتیپی بهعنوان «مدافع ملت پشتون» میتواند شکافهای اجتماعی و قومی در پاکستان را عمیقتر کند، زیرا روایت تیتیپی، بهویژه در موضوعاتی مانند 'خط دیورند'، قبایل را در شرایط دشوار قرار داده است.
در این مقاله آمده است که تحریک طالبان پاکستان تلاش کرده است فراتر از جامعه پشتون، در دیگر مناطق پاکستان بهویژه در جنوب پنجاب و در میان بلوچها نیز به جذب نیرو بپردازد.
کارشناسان تاکید میکنند که عملیات نظامی هرچند میتواند فعالیتهای تروریستی را مختل کند، اما توان مقابله با روایتهای در حال تحول گروه را ندارد. تیتیپی اکنون نهتنها یک شورش مسلحانه بلکه یک «جنگ روانی» را پیش میبرد.
دیپلومات هشدار داده است که اگر پاکستان نتواند به این تهدید پاسخ دهد، بازسازی تیتیپی بهعنوان «مدافع ملت پشتون» میتواند نفوذ آن را تثبیت کرده و خطر یک شورش قومی- اسلامی گستردهتر را به همراه داشته باشد.