بدون زنان، بدون متخصصان؛ آیا سند انکشاف ملی طالبان از کاغذ فراتر می‌رود؟

سه‌شنبه ۱۴۰۴/۰۶/۰۴

طالبان «سند انکشاف ملی» خود را معرفی کرد. در شرایطی که زنان از آموزش و کار محرومند و اداره‌های کلیدی بدون حضور متخصصان مانده و حتا ادارات عامه به دست دانش آموخته‌های علوم دینی است، عملی‌بودن چنین برنامه‌ای پرسشی جدی‌ است. وحید پیمان در این تحلیل در پی پاسخ برای این پرسش‌ها است.

سخنگوی طالبان امروز سه شنبه، ۴ سنبله اعلام کرد که «سند انکشاف ملی» توسط حکومت آنان تهیه شده است. به گفته ذبیح‌الله مجاهد، این سند، متنی پنج‌ساله و با دستکم سه رکن و چندین برنامه ملی است که قرار است مسیر حکومت‌داری، امنیت، اقتصاد و خدمات عامه را در نظام طالبان و در یک چارچوب واحد جمع کند و نهادی مرکزی نیز کار هماهنگی را بر دوش بگیرد.

اما آیا نظامی که نه تعامل جهانی دارد، نه دسترسی پایدار به منابع مالی، نه مشروعیت سیاسی یافته و نه ظرفیت کافی انسانی، می‌تواند چنین سندی را از کاغذ به میدان عمل بیاورد؟ در کشوری که زنان از آموزش و کار کنار زده شده‌اند و روسای صحت عامه در بیشتر ولایت‌ها تنها دانش دینی دارند، چگونه می‌توان از توسعه «ملی» سخن گفت؟

تفاوت اجرایی با استراتژی انکشاف ملی جمهوریت

دستکم همه می‌دانیم که افغانستان پیش از این نیز سندهای فراوانی از این دست را تجربه کرده؛ به ویژه در دوران جمهوریت که برنامه‌های زیادی با هدف‌های بلندپروازانه و برنامه‌های پرزرق‌وبرق روی کاغذ آمد، اطلاع‌رسانی شد و به‌وفور پیرامون آن مانور داده شد، اما سرنوشت شماری از آنان حتا آخرین نفس‌های جمهوریت را هم تاب نیاورد و پیش از فروپاشی نظام، نیمه‌کاره و بی‌سرانجام رها شد.

بر اساس معرفی اولیه‌ای که امروز ارایه شد، ساختار این سند ساخته شده توسط طالبان بر سه ستون بنا شده است: «حکومت‌داری و سیاست خارجی» «امنیت و نظم» و «اقتصاد همراه با انکشاف اجتماعی».

در نگاه نخست، به نظر می‌رسد که طالبان می‌خواهد دستگاه‌های دولتی را از پراکندگی بیرون بکشد، حکومت‌داری را بهتر بسازد و در نهایت در قالب یک نقشه کلی اداره کند.

در دوره جمهوریت نیز «استراتژی انکشاف ملی» با ستون‌های مشابه تعریف شده بود و برنامه‌های اولویت‌دار آن سند، نقش بازوهای اجرایی آن را داشت. اما در میدان اجرا میان نظام کنونی و نظام پیشین، تفاوت‌های کلیدی وجود دارد.

طالبان حاکمیتی است که با گذشت چهار سال، هنوز به‌رسمیت شناخته نشده است، دسترسی‌اش به نظام بانکی جهانی محدود مانده و در بیشتر موارد قطع شده و با سیاست‌هایی که در پیش گرفته، نیمی از جامعه یعنی زنان را از آموزش عالی و بخش بزرگی از بازار کار کنار زده است. همین چند واقعیت کافی است تا دریابیم شباهت این سند با نمونه‌های گذشته، دست‌کم در میدان اجرا، چیزی جز یک شباهت ظاهری و فرمی نخواهد بود.

طالبان؛ روابط بین‎‌الملل، اقتصاد و حکومت‌داری خوب

طالبان «روابط بین‌الملل» را نیز در فهرست اهداف انکشافی آورده است، اما روشن نیست وقتی حاکمیت به‌طور رسمی پذیرفته نمی‌شود، بیشتر کشورهای دنیا از تعامل با آن خودداری می‌کنند و سیاست انزوا هر روز پررنگ‌تر می‌شود، چگونه می‌توان انتظار داشت قراردادهای بزرگ امضا شود، سرمایه‌گذاری درازمدت شکل بگیرد و همکاری‌های منطقه‌ای به‌آسانی فراهم گردد؛ به‌ویژه در کشوری مانند افغانستان که به‌شدت به سرمایه‌گذاری خارجی وابسته است.

قید بعدی، «نظام بانکی» است که پس از بازگشت طالبان به قدرت عملاً نیمه‌فلج شده و بسیاری از بانک‌ها به‌سختی فعالیت می‌کنند. در چنین وضعیتی هیچ برنامه‌ای که به گردش شفاف پول وابسته باشد به‌آسانی پیش نمی‌رود و اقتصاد با پولی کند، نامطمئن و غیرقابل رهگیری حرکت می‌کند؛ عاملی که موتور هر طرح کلان را از همان آغاز از کار می‌اندازد.

حکومتی که حتی برای مواد ساختمانی به واردات تکیه دارد، وقتی به منابع مالی پایدار خارجی دسترسی ندارد، ناچار است پروژه‌ها را یا به تعویق بیندازد، یا کوچک‌تر اجرا کند و یا در قالب قراردادهای کوتاه‌مدت و پرهزینه پیش ببرد.

در چنین شرایطی، سخن گفتن از «حکومت‌داری خوب» زمانی معنا دارد که اداره‌ها در برابر مردم پاسخ‌گو باشند و رسانه‌ها بتوانند بدون ترس به اطلاعات دسترسی داشته باشند.

انکشاف در نظام بدون متخصص

انکشاف را در هر کشوری متخصصان پیش می‌برند؛ کسانی که توان نوشتن طرح، تنظیم قرارداد، مدیریت پروژه و ارزیابی کیفیت کار را دارند. افغانستان زیر سلطه طالبان بیش از هر زمان به این تجربه و حضور نیاز دارد، اما در چهار سال گذشته یا بسیاری از متخصصان به گونه خودخواسته کشور را ترک کرده‌اند و یا هم طالبان به‌گونه‌ای سیستماتیک آنان را از اداره‌ها کنار زده است. امروز در رأس نهادهایی چون صحت عامه، انکشاف دهات، صنایع، معادن، مالیه و مستوفیت‌ها بیشتر افرادی قرار دارند که تجربه‌شان محدود به علوم دینی است و آگاهی چندانی از حوزه‌ای که مدیریت می‌کنند ندارند. چگونه می‌توان انتظار داشت وقتی رئیس صحت عامه یک ولایت نام ساده‌ترین دارو را هم نمی‌داند، این سند بتواند پایه‌های نظام صحی یا دیگر بخش‌های حیاتی را تقویت کند؟

علاوه بر این، محروم‌کردن دختران از آموزش نیز تنها یک بحث اجتماعی نیست و مستقیماً به آینده اقتصاد هم ضربه می‌زند. اگر امروز راه آموزش بسته بماند، فردا با کمبود معلم، داکتر، پرستار و مدیر زن روبه‌رو خواهیم شد. انکشاف بدون زنان، بدون پزشک زن، بدون آموزگار زن، بدون مدیر زن و بدون کارمند زن در هیچ بخشی پایدار نخواهد بود.

برای آن‌که سند انکشاف ملی طالبان از حالت نوشته روی کاغذ بیرون بیاید و به برنامه‌ای عملی در میدان بدل شود، چند گلوگاه اساسی باید هم‌زمان گشوده شوند؛ پیش از هر چیز مکتب‌ها و دانشگاه‌ها باید دوباره به روی همه باز شوند، زیرا بدون حضور نسل تازه آموزش‌دیده و بدون حضور زنان در آموزش و کار، سخن گفتن از «منابع انسانی» تنها واژه‌ای بی‌محتوا خواهد بود.

اگر این سند در همان حد اعلام باقی بماند و قواعد بازی طالبان همان باشد که امروز هست، ما بار دیگر شاهد همان چرخه آشنا خواهیم بود، یعنی چند آغاز شتاب‌زده و پر سر و صدا، چند افتتاحیه پرزرق‌وبرق، و سپس فرسایشی آرام که همه چیز را بی‌صدا فرومی‌برد. اگر هم بخشی از قواعد تغییر کند اما نیمی از جامعه همچنان بیرون مدار بماند، شاید رشد اندکی به دست آید، اما این رشد شکننده خواهد بود، ناعادلانه خواهد بود و دوام نخواهد آورد.

امید واقعی زمانی شکل می‌گیرد که چند قفل در یک زمان گشوده شوند؛ بازگشت به تعامل با جهان، احترام به زن و حقوق زن شفاف‌سازی و در نهایت میدان دادن به متخصصانی که می‌توانند چرخ اداره را با دانش و تجربه‌شان بچرخانند. تنها در آن صورت است که سندی از این دست می‌تواند از شعار به شاخص و از صفحه کاغذ به میدان زندگی مردم راه پیدا کند.

خبرهای بیشتر

رادیو