تظاهرات روز جمعه، که با فراخوان رسمی اداره طالبان در سراسر افغانستان برگزار شد، فقط یک حرکت سیاسی یا مذهبی نیست، بلکه بازتابی از عمیقترین لایههای ایدئولوژیک این گروه بهشمار میرود.
شرکتکنندگان با شعارهایی چون «مرگ بر سازمان ملل»، «مرگ بر حقوق بشر» و فراخوان به جهاد فرامرزی، بار دیگر نشان دادند که پروژه تبدیل طالبان از یک گروه جهادگرای دهشتافکن به یک دولت ملی، به بنبست خورده است.
یکی از سخنرانان در قندوز به صراحت اعلام کرد که راهحل مسئله فلسطین نه از مسیر دیپلوماسی، بلکه از مسیر «جهاد و قتال» میگذرد. در ویدیویی دیگر از ولایت غزنی، یکی از سخنرانان با فریاد «مرگ بر حقوق بشر» تأکید کرد که حقوق بشر تنها برای «کافران» است، نه «مسلمانان».
این مواضع نهتنها در تضاد با ارزشهای جهانی، بلکه در تقابل کامل با تلاشهایی قرار دارد که نهادهایی چون یوناما برای ادغام طالبان در نظم بینالمللی انجام دادهاند.
آیا تلاشهای یوناما ناکام شده است؟
هیئت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما) پس از بازگشت طالبان به قدرت در اگست ۲۰۲۱، برای جلوگیری از فروپاشی ساختاری کشور، تلاشهایی گسترده را برای تعامل با طالبان آغاز کرد.
این تعاملات شامل گفتوگوهای دیپلوماتیک، نشر گزارشهای حقوق بشری، تشویق به بازگشایی مکاتب دخترانه، واریزکردن میلیونها دالر به نام کمک بشردوستانه و طرحهایی چون «موزاییک فرهنگی و سیاسی افغانستان» بود؛ تلاشی برای معرفی طالبان بهعنوان بخشی از تنوع سیاسی-اجتماعی افغانستان.
ناظران میگویند یوناما با تعامل گسترده با طالبان تلاش کرده این گروه را به یک دولت پاسخگو تبدیل کند و رابطه این گروه را با جامعه جهانی و سازمان ملل متحد بهبود بخشد. اما تظاهرات رسمی با شعارهایی ضد سازمان ملل و ضد حقوق بشر، و تشویق به خشونت فرامرزی، عملاً شکست این تلاشها را عیان کرد.
طالبان همچنان از پذیرش اصول بنیادین حکمرانی مدرن، چون برابری جنسیتی، پاسخگویی نهادها و آزادیهای مدنی سر باز میزنند.
تفاوت تظاهرات طالبان با اعتراضات جهانی
در یکونیم سال گذشته، میلیونها نفر در شهرهای بزرگ جهان -از نیویارک و لندن گرفته تا برلین، توکیو و استانبول ـ در واکنش به جنگ غزه دست به تظاهرات زدهاند. این اعتراضها، هرچند گاه با تنش یا برخورد با پولیس همراه بودهاند، اما در ماهیت خود حامل پیامهایی از همدلی انسانی، حمایت از حقوق غیرنظامیان، و خواست پایان خشونت بودهاند.
معترضان در این شهرها با در دست داشتن تصاویر قربانیان، شعارهایی مانند «آتشبس فوری»، «زندگی فلسطینیها مهم است» و «نه به اشغال» سر دادهاند. در اغلب موارد، این تظاهرات نه برای تجلیل از خشونت، بلکه برای محکومکردن آن و دفاع از اصول انسانی و حقوق بشری برگزار شدهاند.
در مقابل، تظاهراتی که با فراخوان رسمی طالبان در سراسر افغانستان برگزار شد، دارای ماهیتی کاملاً متفاوت بود. این تظاهرات نه بر پایه همدلی انسانی، بلکه بر اساس ایدئولوژی جهادی و نفرتپراکنی سازمانیافته شکل گرفت. شعارهای اصلی این تجمعات «مرگ بر سازمان ملل»، «مرگ بر حقوق بشر» و دعوت به «جهاد و قتال» فرامرزی بود؛ یعنی برخلاف تظاهرات جهانی، در اینجا خودِ خشونت بهعنوان راهحل سیاسی و دینی مطرح شد.
طالبان از این تظاهرات نه برای دفاع از حقوق غیرنظامیان در غزه، بلکه برای تثبیت گفتمان جهادی و مشروعیتبخشی به سیاستهای ضدحقوقبشری خود بهره بردند. سخنرانان این تجمعات آشکارا حقوق بشر را «اختراع کفار» دانستند و بهجای مطالبه پایان جنگ، خواستار گسترش آن به کشورهای دیگر شدند.
در واقع، آنچه در افغانستان به نام تظاهرات برگزار شد، نه بخشی از جنبش جهانی حمایت از مردم فلسطین، بلکه بازتابی از ذهنیت ستیزهجویانه و فرقهگرایانه طالبان بود؛ حرکتی که بیش از آنکه دفاع از مظلومان باشد، نمایشی از خشونت ایدئولوژیک و تهدید صلح منطقهای به شمار میرود.
وقتی یک رژیم سرکوبگر ادای «تظاهرات مدنی» را درمیآورد
یک شهروند کابل در ویدیویی که از تظاهرات طالبان در این شهر فرستاد، از شرکتکنندگان پرسیده است که چرا در چهار سال گذشته برای دفاع از زنان افغانستان تظاهرات نکردهاند!؟
طالبان در چهار سال گذشته هزاران زن معترض، فعال حقوق بشر، عالم دینی، استاد دانشگاه و مخالفان خود را به دلیل مطالبات مدنی و سیاسیشان به زندان انداخته و شکنجه کرده است.
تظاهرات مدنی زمانی معنا پیدا میکند که مردم بتوانند بدون ترس و تهدید، خواستهها و اعتراضهای خود را به صورت مسالمتآمیز ابراز کنند. این شکل از اعتراض، یکی از بنیادیترین ابزارهای دموکراسی و آزادی بیان است.
اما وقتی گروهی که به صورت سیستماتیک حق اعتراض و آزادیهای مدنی را سرکوب میکند، خود برگزارکننده تظاهرات میشود، این اقدام دیگر هیچ شباهتی به «تظاهرات مدنی» ندارد. چنین تظاهراتهایی نه بیان اراده آزاد مردم، بلکه وسیلهای برای نمایش قدرت، مشروعیتسازی و تبلیغ ایدئولوژی رسمی آن رژیم است.
در این شرایط، واژه «تظاهرات مدنی» به ابزاری برای فریب افکار عمومی و مشروع جلوه دادن وضعیتی بدل میشود که در واقع در آن حقوق اساسی شهروندان به شدت نقض میشود. ادعای «تظاهرات مدنی» از سوی رژیمی که اعتراضات واقعی را با زندان، شکنجه و خشونت پاسخ میدهد، تناقضی آشکار و نمادی از فقدان آزادی واقعی در جامعه است.
استفاده طالبان از اصطلاحاتی چون «تظاهرات» یا «اعتراضات مردمی» برای توصیف تجمعاتی که با هماهنگی کامل دستگاه امنیتی و تبلیغاتی این گروه برگزار میشوند، نوعی تحریف واژگان سیاسی و مدنی به شمار میرود. در سنت جوامع مدرن و باز، تظاهرات مدنی ابزاری مشروع برای بیان دیدگاههای انتقادی و مشارکت مردمی در تصمیمگیریهای سیاسی است. این نوع اعتراضها اغلب با خواستهایی چون عدالت، آزادی، برابری و پایان خشونت همراه است.
اما در افغانستان تحت سلطه طالبان، واقعیت چیزی کاملاً متفاوت است. سرکوب خشونتبار اعتراضات زنان، خبرنگاران، فعالان مدنی و حتی معلمان در کمتر از سه سال گذشته نشان داده است که طالبان نه تنها تحمل هیچگونه مخالفتی را ندارند، بلکه هرگونه تجمع خودجوش را تهدیدی علیه قدرت خود میدانند. زنان افغانستان، که برای ابتداییترین حقوق خود چون آموزش، کار و آزادی حرکت به خیابان آمدند، با شکنجه، بازداشت، ناپدیدسازی قهری، و خشونت فیزیکی مواجه شدند.
در چنین شرایطی، سازماندهی تظاهرات از سوی طالبان با هدف تبلیغ ایدئولوژی جهادی و نفرتپراکنی، نه تنها فاقد مشروعیت مدنی است، بلکه نوعی سوءاستفاده از مفاهیم اعتراضی برای تثبیت یک نظام سرکوبگر محسوب میشود.
بنابراین، استفاده طالبان از واژههایی چون «تظاهرات» یا «اعتراض مدنی» نه تنها نادرست، بلکه نشانهای از ریاکاری سیاسی است. زیرا رژیمی که منتقدان را سرکوب میکند، نمیتواند مدعی احترام به حق اعتراض باشد.