طالبان که با تبليغات و تروريسم بار ديگر بر کشور حاکم شد، از آغاز با عدم مشروعيت و نفرت عمومی روبهرو بوده است.
اما، تنش اخير با پاکستان برای طالبان فرصتی استثنايی به وجود آورد تا با يک موج تبليغاتی، هم از فشار نفرت عمومی بکاهد و هم خود را مدافع مادر وطن نشان دهد.
در اين ميان، گروهی از کسانی که در ادبيات سياسی مفيدهای احمق خوانده میشوند، به جارچیهای تبليغاتی طالبان بدل شدند. اين افراد ناخواسته در خدمت روايت طالبان قرار گرفتند و برای سفيدنمايی اين گروه فعال شدند. آنان که عمدتا در کشورهای غربی، امريکا، بريتانيا و اروپا زندگی میکنند به بخشی از نیروی سایبری طالبان در جنگ پاکستان تبدیل شدند.
در حالیکه وزارت مخابرات طالبان بخشی از محتوا در پلتفورمهای چون فيسبوک، اينستاگرام و اکس را فيلتر میکند، فعالان رسانهای اين گروه هماهنگ و منظم در فضای آنلاين فعالاند. آنان موجی میسازند که مفيدهای احمق را زير نام ناموس ملی، حاکميت ملی، تماميت ارضی و ارزشهای مشابه با خود همراه میکند.
اصطلاح احمق مفيد يا نادان سودمند در سياست به کسانی گفته میشود که ندانسته در نقش تبليغاتچی يک جناح عمل میکنند، بدون آنکه از هدفهای پشتپرده آگاه باشند. نخستین بار اين اصطلاح به لنين نسبت داده شد که در اشاره به نويسندگان و انديشمندانی در غرب به کار میبرد که از اتحاد شوروی تعريف میکردند.
گزارشها نشان میدهد وزارتهای طالبان بهويژه دفاع، داخله و رياست استخبارات شبکههای گسترده سايبری برای تبليغات و پروپاگندا ساختهاند.
اين شبکهها هدفهای مشخصی را دنبال میکنند، از جمله
– دفاع از امارت طالبان و بزرگنمايی کارکردهای اين گروه؛
– برجستهسازی چهرههای طالبان و ساختن تصوير مثبت از آنان؛
– روايتسازی، حمله و ضدحمله برای پنهانکردن ناکامیهای آنان؛
– حمله هدفمند به مخالفان داخلی و بيرونی طالبان؛
– نشر دروغ، افترا، واژههای زننده و دسيسهسازی عليه مخالفان؛
– پاسخهای هدفمند زير نوشتههای چهرههای سياسی و مدنی مخالف همراه با دشنام و تمسخر؛
– شناسايی مخالفان از راه پستها، لايکها، بازداشت و مجازات آنان؛
– هککردن يا گزارشدادن صفحههای مخالف برای بستن آنها؛
– حضور منظم در اسپيس و تيکتاک برای دفاع از روايت طالبان.
اين شبکهها بر اساس وضعيت روز عمل میکنند. هرگاه مخالفان نشستی برگزار کنند يا اظهار نظری داشته باشند، اين ماشين تبليغاتی منظم به آنان حمله میکند. نقش آنها در تنش اخير ميان طالبان و پاکستان بيش از پيش ديده شد.
آنان با نامهای مستعار و با استفاده از هويت قومی، زبانی يا حتی نام و تصوير زنان، روايت طالبان را تقويت کرده و مخالفان را هدف قرار میدهند. اين حملات اغلب با ادبيات تند و غیراخلاقی همراه است.
در مواردی طالبان پيامهای جعلی را به نام مقامهای بيرونی از جمله وزیر امنیت دولتی تاجیکستان، نشر کرد. حتی، زلمی خليلزاد نيز زمانی هدف يک کارزار جعلی قرار گرفت.
در ماه اکتوبر، حسابهای وابسته به طالبان ويديوی جعلی ساختهشده با هوش مصنوعی نشر کردند که گويی رئيسجمهور روسيه از طالبان عليه پاکستان پشتيبانی میکند. سفارتهای روسيه در کابل و اسلامآباد اين ويديو را جعلی اعلام کردند، اما اين اقدام بخشی از استراتژی فشار سياسی طالبان بر پاکستان بود.
در پی اين رويدادها، حکومت پاکستان از پلتفورم اکس خواست چند حساب وابسته به طالبان بسته شود.
در تازهترين مورد، طالبان شبکههای اجتماعی را به ميدان جنگ تبليغاتی عليه پاکستان بدل کرد. پس از درگيریها، صفحههای وابسته به طالبان با شدت احساسات ملیگرايی ضدپاکستانی را شعلهور ساختند. ادبیات آنها مورد حمایت مقامها و چهرههای وابسته به حکومت سابق نیز قرار گرفت که روزگاری از پاکستان به علت حمایت از طالبان انتقاد شدید میکردند.
رهبران طالبان با اظهارات تند و تبليغات منظم کوشيدند خشم عمومی را عليه پاکستان تشديد کنند. افغانها به گونه تاريخی نسبت به پاکستان حساساند، زيرا سياستهای مداخلهجويانه پاکستان در چندين دهه گذشته همراه با رقابت منطقهای کشورهايی چون هند، فضای بیاعتمادی گسترده در جامعه ايجاد کرده و جنگ و ویرانی به بار آورده است.
پاکستان ادعا میکرد خاک افغانستان پناهگاه گروههای تروريستی است و مخالفان از پناهگاههايی که طالبان فراهم کردهاند، استفاده میکنند. طالبان تلاش کرد اين جنگ را رنگ تاريخی و ملی بدهد و موضوع خط ديورند و سياستهای گذشته پاکستان را برجسته سازد. طالبان میخواست نشان دهد اين تنش ميان افغانستان و پاکستان است، نه صرفا ميان آنان و پاکستان.
طالبان همانند شيوه روايتسازی جمهوری اسلامی در جنگ با اسرائيل، کوشيد درگيری اخير را حمله پاکستان بر افغانستان جلوه دهد تا از احساسات ضد پاکستانی مردم بهره بگيرد.
همزمان فعالان رسانهای طالبان سعی داشتند اختلافهای داخلی پاکستان را پررنگ سازند. شماری از وابستگان طالبان به زبان اردو درباره شکافهای جامعه پاکستان مینويسند تا اين اختلافها را بزرگتر نشان دهند.
طالبان بيش از تهديد بيرونی، از بحران مشروعيت داخلی رنج میبرد. تقريباً همه اقشار اجتماعی با سياستهای اين گروه مخالفاند و طالبان در چند سال گذشته هيچ تلاشی برای کسب مشروعيت داخلی نکرده است.
پاکستان این نقطه ضعف طالبان را تشخیص داده و پیوسته بر تشکیل حکومت همهشمول و رعایت حقوق شهروندان افغانستان تاکید میکند. ناکامی در رسيدن به مشروعيت جهانی نيز فشار را بر طالبان افزايش داده است. در چنين فضايی، دامنزدن به احساسات ضدپاکستانی روشی برای گردآوری پشتيبانی داخلی است.
دوگانگی ميان سرکوب آزادی بيان در داخل و استفاده حرفهای از همين پلتفورمها برای جنگ روانی در بيرون نشان میدهد طالبان در بحران هويتی عميقی گرفتار است. گروهی که زمانی بسياری از ابزارهای مدرن را ناروا میدانست، امروز برای بقای سياسی با مهارت از همان ابزارها استفاده میکند.
