اگر کسی با آرایش سیاسی پارلمان بریتانیا آشنایی نداشته باشد، با شنیدن مواضع اخیر وزیر داخله این کشور، تصور میکند او نماینده یک حزب راستگرای افراطی است و حکومت چپگرایی که یک و نیم سال پیش با شعارهای حقوقبشری، همدیگرپذیری و مهاجرنوازی به قدرت رسیده بود، اکنون از هم پاشیده است.
شبانه محمود روز دوشنبه در پارلمان بریتانیا از طرحی رونمایی کرد که شامل شدیدترین برخوردها با مهاجران در هشتاد سال گذشته بریتانیا میشود.
کمتر رایدهنده حزب کارگر پارسال وقتی بهپای صندوق رای میرفت، تصور میکرد به حزبی رای میدهد که مهاجران را باعث نفاق و دودستگی جامعه معرفی خواهد کرد، آنها را مجبور خواهد کرد برای اقامت دایم و دست یافتن به ثبات ۲۰ سال منتظر بمانند، جلوی سفر اعضای خانواده مهاجران پذیرفته شده به بریتانیا را خواهد گرفت، مهاجران را وادار خواهد کرد که هر گاه وضع کشورشان بهتر شد برگردند، حکومتهای خارجی را تهدید خواهد کرد که اگر مهاجران برگشتخورده خود را نپذیریند، دیگر به مردم آن کشور ویزا نخواهد داد و حتی به بازنگری تعهدات حقوقبشری بریتانیا برای تسهیل اخراج مهاجران متوسل خواهد شد.
منتقدان میگویند انتظار ۲۰ ساله، نهتنها مهاجران را در برزخ بلاتکلیفی قرار میدهد، بلکه زمینه ادغام آنها در جامعه میزبان را کم میکند و باعث میشود مهاجران در این کشور به ثبات و سکون که لازمه ادغام است نرسند.
شبانه محمود که خودش از مادر و پدر مهاجر پاکستانی زاده شده، از این ویژگی برای توجیه سیاستهای ضدمهاجرتی خود استفاده کرد. دو وزیر قبلی داخله، سوئلا براورمن و پریتی پتل هم در توجیه سیاستهای مهاجرتی خود، به پیشینه مهاجرتی والدینشان استناد میکردند؛ اما آن دو وزیر از حزب محافظهکار و مربوط به راستگراترین جناح آن حزب بودند، در حالی که خانم محمود از حزب چپگرای کارگر است.
کارگر دیروز، کارگر امروز
وینستن چرچیل، سیاستمدار محافظهکار و نخستوزیر مشهور بریتانیا، در هفتههای بعد از پایان شکست آلمان نازی جنگ جهانی دوم، سرمست از پیروزی در جنگ، انتخابات سراسری برگزار کرد و امیدوار بود با رای بالای مردم نخستوزیر منتخب شود؛ چرا که رسیدنش به قدرت، نتیجه انتخابات درون حزبی بود و از سوی رایدهندگان، ماموریت ملی (National Mandate) نداشت.
پیروزی در جنگ و نجات اروپا و جهان از شر فاشیسم و نازیسم، برای رایدهندگان بریتانیایی دلیل کافی نبود تا چرچیل را در خانه شماره ۱۰ نگه دارند. حزب محافظهکار به رهبری او در انتخابات سراسری سال ۱۹۴۵ شکست سختی خورد و ۱۹۷ نماینده از دست داد.
بریتانیای خسته و فرسوده از جنگ، به یک تازهنفس و یک خانهتکانی اساسی نیاز داشت و به حزب کارگر به رهبری کلمنت اتلی رای داد.
اتلی در راس حزب چپگرای کارگر، چهره بریتانیا را تغییر داد. او دولت رفاه را به میان آورد، صنایع عمده را ملی کرد و نظام بهداشت و درمان همگانی بریتانیا (NHS) را پایهگذاشت که از آن پس تبدیل به میراث ملی کشور شد و هیچ نخستوزیر راستگرایی، حتی «بانوی آهنین» مارگرت تاچر نتوانست به آن دستدرازی کند.
سیاستهای سوسیالستی اتلی در دهههای بعد، پایه و ستون اصلی فعالیت حزب کارگر شد؛ از جمله مهاجرت.
حکومت کارگری کلمنت اتلی، برای بازسازی بریتانیا و به حرکت درآوردن چرخهای اقتصاد کشور، شروع به وارد کردن گسترده مهاجران از کشورهای حوزه کارائیب و شبهقاره هند کرد.
مهاجرت چهره بریتانیا را عوض کرد، چرخهای اقتصاد را به گردش در آورد، سبک زندگی مردم این کشور را دگرگون کرد و حتی به سفره مردم این کشور رنگ و طعم و متفاوتی داد. این دگرگونی ممکن است به مزاق همه خوش نیاید یا هر کسی ممکن است این طعم و رنگ متفاوت را در میز غذای خود نپسندد؛ اما کمتر سیاستمدار عمدهای در دههای اخیر در راس احزاب اصلی بریتانیا قرار گرفته که تاثیر مثبت مهاجرت را انکار کند.
اکنون اما، مهاجرت ناخنافگار یا چشم اسفندیار حکومتها و سیاستمداران این جزیره شده است. احزاب راست افراطی در بریتانیا هم مانند دیگر کشورهای اروپایی، همه مشکلات کشور را از چشم مهاجران میبینند؛ و برای بدنام کردن پدیده مهاجرت، قایقهایی را به مردم نشان میدهند که مردمان گریزان از جنگ و نابسامانی اقتصادی را از افریقا و خاورمیانه به سواحل جنوبی بریتانیا میآورند.
در چانهزنیهای سیاسی، کمتر کسی این واقعیت را در نظر میگیرد که بریتانیاتا یک قرن پیش بر بیش از نیمی از کره زمین حکم میرانده و ردپای سنگینی از خود در کشورهای مختلف افریقایی و آسیایی، و حتی امریکای لاتین بر جای گذاشته است. در کنار کسانی که به دلیل زبان انگلیسی این کشور را برای مهاجرت انتخاب میکنند، بیشتر مهاجران از جاهایی میآیند که در گذشته مستعمره بریتانیای کبیر بوده است؛ همانگونه که مردم مستعمرات سابق اسپانیا و فرانسه، بیشتر این دو کشور را برای مهاجرت انتخاب میکنند.
ب مثل برگزیت
احزاب راست افراطی در میانه دهه ۲۰۱۰، حکومت بریتانیا را وادار کردند با برگزاری همهپرسی خروج از اتحادیه اروپا، برگزیت، به تعبیر مخالفان، به پای خود شلیک کند.
دیوید کمرون، نخستوزیر وقت بریتانیا که از جناح میانه حزب محافظهکار بود، از ترس اینکه اعضای حزبش در داخل پارلمان، به دامان حزب افراطی یوکیپ، به رهبری نایجل فراژ بیفتند، تصمیم گرفت در زمین آن حزب بازی کند و وعده داد اگر در انتخابات ۲۰۱۴ پیروز شود، سرنوشت کشورش در اتحادیه اروپا را به همهپرسی گذارد.
این وعده کارساز بود و حزب او در انتخابات ۲۰۱۴ با رای بالایی پیروز شد. آقای کمرون به وعده خود عمل کرد و در سال ۲۰۱۶ همهپرسی برگزار کرد، با اینکه خودش خواهان خروج از اتحادیه اروپا نبود. همهپرسی برگزار شد و بریتانیا با رای نهچندان بالایی (۵۲ درصد به ۴۸ درصد) به خروج از اتحادیه اروپا رای داد. آقای کمرون کنارهگیری کرد و نخستوزیرهای بعدی ماندند و جنجالی به نام برگزیت.
برگزیت در دوره بوریس جانسن به سرانجام رسید و بریتانیا با خروج از اتحادیه اروپا، موفق شد جلوی رفت و آمد آزادانه از ۲۷ کشور عضو این اتحادیه را بگیرد. اما مهاجرت غیرقانونی از راه دریا که اکنون کار را به جایی رسانده که حزب کارگر از احزاب راست افراطی قابل تفکیک نباشد، از پیامدهای برگزیت بود.
بریتانیای پسا برگزیت، نه تنها دسترسی به پایگاه دادههای مهاجرتی در اتحادیه اروپا را از دست داد، بلکه از توافق دابلین هم خارج شد. بر اساس این توافق، پناهجویان به نخستین کشور اتحادیه اروپا که وارد آن شدهاند برگردانده میشوند.
به باور بسیاری از منتقدان برگزیت، خروج از اتحادیه اروپا، سرمنشا بسیاری از مشکلات اقتصادی بریتانیا بود و نظرسنجیها هم نشان میدهد که اکثریت مردم این کشور اکنون باور دارند که خروج از بزرگترین اتحادیه سیاسی و اقتصادی جهان، تصمیم درستی نبوده است. اما برگزیت اکنون به تاریخ پیوسته و بسیاری ترجیح میدهند دیگر از آن حرف نزنند و به حتی جای برگزیت به شوخی بگویند «B Word»، یعنی واژهای که با ب شروع می شود.
اما همانطور که برگزیت باعث ناکامی حزب محافظهٰکار و پنج نخستوزیر آن در حدود ۸ سال شد، طلسم این خروج، حزب کارگر را هم بینصیب نخواهد گذاشت.
انداختن همه مشکلات کشور به گردن مهاجران، پشت کردن به اصول اولیه حزب کارگر و افتادن به دام راست افراطی، حزب حاکم کنونی را در نگاه رایدهندگان عادی الزاماً محبوب نخواهد کرد، بلکه باعث سرخوردگی رایدهندگان سنتی این حزب و قدرت گرفتن راستگرایان افراطی در نتیجه شکاف در پایگاه مردمی حزب کارگر خواهد شد.
مشکل مهاجرت کنترلنشده
بر اساس آمار در بریتانیا مهاجرت خالص – یعنی شمار کسانی که وارد کشور میشوند در مقابل کسانی که خارج می شوند – بیش از ۹۰۰ هزار در سال است. اگر این روند ادامه یابد، سالانه نزدیک به یک میلیون نفر به جمعیت بریتانیا اضافه میشود، در حالی که ظرفیت خدمات عمومی، از جمله بهداشت و آموزش، به آن اندازه رشد نمیکند.
یکی دیگر از مشکلات دیگر، مهاجرت کنترل نشده است. منتقدان میگویند کسانی که از راه دریا وارد بریتانیا میشوند، از فیلترهای قانونی عبور نکردهاند و معلوم نیست از کجا آمدهاند و ممکن است دست به چه کارهایی در این کشور بزنند. ضمن اینکه بسیاری از آنها، مدت زیادی در هتلها جای داده میشوند که هزینه سنگینی به مالیاتدهندگان تحمیل میکند.
اگرچه بسیاری از مهاجران و پناهجویان به شهرهای بزرگ میروند تا زمینه بیشتری برای کار داشته باشند، اما مخالفت با مهاجران، در شهرهای کوچک و مناطق روستایی بیشتر به چشم می خورد.
آمار این ادعا را تایید نمیکند که مهاجران و پناهجویان، به نسبت جمعیت خود بیشتر دست به کارهای خلاف میزنند، اما بزهکاری آنها بیشتر به چشم میآید و حساسیت بیشتری ایجاد میکند. خبرهایی که از بزهکاری پناهجویان منتشر میشود، در مواردی به شورشهای غیرقابل کنترل در برابر هتلهای محل اقامت پناهجویان میانجامد.
مساله مهاجرت کنترلنشده، قایقهایی که مهاجران غیرقانونی را به بریتانیا میآورد و در مواردی جان آنها را به خطر میاندازد، در کنار رونق قاچاق انسان از راه دریا، نهتنها محبوبیت احزاب راست افراطی و ضدمهاجرت را افزایش داده، بلکه احزاب اصلی مانند محافظهکار و کارگر را هم که در اصول مشکلی با مهاجرت نداشتهاند، به درپیش گرفتن گفتمان راستگرایانه و مهاجرستیزانه وا داشته است، با این امید که با در دست گرفتن پرچم ضدمهاجرت، احزاب راست افراطی را از خلع سلاح کنند.
