طالبان و پاکستان پس از شکست مذاکرات استانبول حملات لفظی و سیاسی علیه یکدیگر را تشدید کردهاند. خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان، پرچم حملات لفظی به طالبان را به دست گرفته و از پشت صفحه اکس و تلویزیونهای پاکستان قول حمله به شبهنظامیان تیتیپی در داخل افغانستان را میدهد.
در حالیکه عاصم منیر، فرمانده قدرتمند نیروی زمینی ارتش ساکت است، خواجه آصف با لفاظیهای جنگطلبانه، فورمول ترامپ، «صلح از طریق زور» را در پیش گرفته است.
پس از دو دور مذاکرات بی نتیجه در استانبول، طالبان که با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان اعتماد به نفس وصفناپذیری به دست آورده اند، اکنون کمتر از دیپلوماسی سخن میزنند و پاسخ خواجه آصف را با رتوریک توسعهطلبی ارضی میدهند. آنها ادعای مرزی دولتهای پیشین علیه پاکستان را تکرار میکنند و داستان شکست امریکا و شوروی را به رخ پاکستانیها میکشند.
طالبان که در آغاز مذاکرات قطر و استانبول با پنهانکاری معمول خود روند مذاکرات را محرمانه نگهداشته بودند، نبرد روایت را به هیئت پاکستان باخته بودند که به طور هدفمند و کنترول شده اطلاعات را در اختیار رسانههای خود قرار میدادند.
پاکستانیها میگفتند که طالبان افغان با حمایت از تیتیپی مایل به پایان تنش و درگیری میان دو کشور نیستند. آنها طالبان را یک گروه انعطافناپذیر و حامی تروریسم معرفی میکردند.
اکنون نوبت طالبان بود که از رویکرد محافظهکارانه و پنهانکاری سیاسی معمول خود فاصله بگیرند و کنترول روایت را با افشاگریهای بیسابقه درباره مذاکرات استانبول به دست آورند. مقامات طالبان اسلامآباد را مقصر شکست گفتوگوها معرفی کرده اند. آنان با فراخواندن سفرا و دیپلوماتهای خارجی در کابل و برگزاری نشستهای مطبوعاتی، به افشاگری درباره جریان گفتوگوهای استانبول پرداختند.
وزیر خارجه طالبان گفت که خواست پاکستان کنترول تیتیپی توسط اداره طالبان است و اداره طالبان باید مسئولیت حملات شان را به دوش بگیرد. متقی حتی مدعی شد که پاکستان خواستار انتقال جنگجویان تیتیپی از مناطق قبایلی پاکستان به داخل افغانستان است. البته، طالبان افغان تا حدی به درخواست پاکستان پاسخ داده و شماری از خانوادههای طالبان پاکستانی را زیر نام اسکان «مهاجران وزیرستانی» به ولایتهای دورتر از سرحد، مانند غزنی انتقال داده اند.
امروز، نجیبالله، معین وزارت داخله طالبان و رئیس هیئت مذاکرهکننده با پاکستان، جزییات بیشتر از مطالبات پاکستان و موضوعات گفتوگوهای استانبول را فاش کرد. او گفت که هیئت پاکستانی خواستار فتوا درباره ناروا بودن جهاد در پاکستان، انتقال شبهنظامیان به داخل خاک افغانستان، تضمین درباره توقف هرگونه حمله به خاک پاکستان شده است.
افشاگری طالبان از یک سو و حوادث بعدی پس از شکست مذاکرات در استانبول بهویژه حمله انتحاری در اسلامآباد و حمله به دانشکده نظامی وانه در وزیرستان جنوبی، پیچیدگی روابط دو طرف و بحرانی بودن آن را به نمایش گذاشت.
پایان امیدواری به گفتوگو و تفاهم از طریق فشار کشورهای منطقه را میتوان در اظهارات مقامات دو طرف مشاهده کرد.
موضع طالبان درباره صدور فتوا و ایستادگی در حمایت از تحریک طالبان پاکستان نشان میدهد که آنان به هیچ صورت از حمایت از شبه نظامیان پاکستانی دست نمیکشند و حاضرند به خاطر آنها وارد درگیری و تنش طولانی با پاکستان شوند.
نکته جالب این است که سالها یکی از خواستهای حکومت پیشین افغانستان از پاکستان این بود که جنگ طالبان در افغانستان را حرام اعلام کنند. اما پاکستانیها به این درخواست پاسخ منفی دادند و گفتند که طالبان افغان مشکل داخلی و ناشی از شیوه حکومتداری در افغانستان است.
اکنون قضیه برعکس شده و پاکستان از نظام حاکم در افغانستان خواستار صدور فتوا است.
حالا، پرسش اصلی این است که چرا طالبان تصمیم گرفتهاند پشت پرده مذاکرات را فاش کنند، در حالی که پیشتر در زمینه اطلاعرسانی و شریککردن اطلاعات با مردم، محتاط و پنهانکار بودند؟
جلوگیری از حمله پاکستان
مقامات طالبان با اظهارات بیپرده درباره جزئیات مذاکرات سعی دارند که از اعتبار روایت پاکستان بکاهند، روایتی که مبنای توجیه حمله احتمالی پاکستان به خاک افغانستان خواهد بود. طالبان می خواهند نشان دهند که مطالبات پاکستان غیرعملی است و آنها حاضر نیستند با شبه نظامیان پاکستانی به خاطر جلب رضایت اسلام آباد وارد درگیری شوند. طالبان سعی دارند که قناعت افکار عمومی داخلی را فراهم کنند که آنچه رخ میدهد نتیجه بیتوجهی آنان به مطالبات پاکستان نبوده است.
در این مرحله، طالبان دیگر امیدی به موفقیت مذاکرات با پاکستان ندارند. زیرا، موضوع اصلی اختلاف میان دو طرف نیازمند تغییرات اساسی در روابط و سیاستهای دو طرف است. طالبان باید از حمایت از گروههای شبه نظامی متحد خود دست بردارد و بار پیامدهای آن را به دوش بکشد.
در مقابل، پاکستان هم باید امتیازات بزرگی به طالبان افغان بدهد که تا قطع روابط با تیتیپی را جبران کند. آیا چنین توافق بزرگی ممکن است؟ اگر اسلام آباد امریکا را به امتیاز دادن به طالبان متقاعد کند، شاید اداره طالبان نگرانی امنیتی پاکستان را جدی بگیرد.
حملات انتحاری در اسلامآباد و حمله به دانشکده نظامی در وانه بخشی از زنجیره حملات شبه نظامیان در پاکستان است و ارتش پاکستان نیز به آن واکنش نشان خواهد داد. سران پاکستان هند و طالبان را به دست داشتن در این حملات متهم کردهاند. پاکستان قادر به حمله مستقیم به هند نیست، اما طالبان در افغانستان یک هدف دمدستی محسوب میشود. هیچ کشوری حاضر نیست از آن در برابر حملات هوایی و راکتی پاکستان حمایت سیاسی و نظامی کند.
در چنین مقطعی، طالبان به حمایت داخلی نیاز دارد. طالبان بیشتر از تهدید پاکستان از بحران مشروعیت داخلی آسیبپذیر است. تمام گروههای اجتماعی و اقشار جامعه با طالبان، رفتارها و سیاستهای آن مخالف هستند. طالبان هیچ تلاشی هم برای کسب مشروعیت داخلی در چهار سال گذشته نکرده است. برعکس تمام تمرکز این گروه بر کسب مشروعیت جهانی بود که در آن نیز ناکام مانده است.
حملات پاکستان احساسات ضدپاکستانی را در افغانستان، به ویژه در میان پشتونها، شدیداً تحریک کرده است و طالبان از آن استفاده سیاسی میکند. روایت طالبان از هژمونی و سلطه طلبی پاکستان این احساسات را قوی نگه میدارد و به مشروعیت قسمی و غیرمستقیم حاکمیت طالبان کمک میکند.
پایان دیپلوماسی محرمانه با پاکستان
طالبان برای حفظ اعتبار خود دیگر به دیپلوماسی پنهان با پاکستان اعتقادی ندارند و ترجیح میدهند جنگ روایتها را در فضای عمومی ببرد. این رویکرد، هم برای حفظ انسجام داخلی طالبان ضرور است، هم برای اعمال فشار سیاسی بر پاکستان و جلب حمایت داخلی و جلب توجه برخی کشورها در منطقه.
تا زمانی که پاکستان همزمان با مذاکرات، دیپلوماسی تهاجمی را برای شکل دادن به افکار کشورها و مردم منطقه علیه طالبان به کار گیرد طالبان نیز با رو کردن جزییات مذاکرات پشت پرده به این روایت خدشه وارد میکند و جایگاه خود را در میان حامیان جدید و قدیمی خود حفظ میکند.
