افغانستان بیش از صد سال است که در پی ساختن ملت و دولت مدرن است. اما این جستوجوی تاریخی، بارها و بارها به شکست انجامیده است. دلیل اصلی، غلبه ساختارهای قومی و قبیلهای بر سیاست و فقدان اراده ملی برای عبور از آنها بوده است.
امروز، پس از سقوط جمهوریت و بازگشت طالبان، پرسش بنیادین این است: آیا میخواهیم بازهم همان اشتباهات تاریخی را تکرار کنیم؟
ناکامی شاه امانالله
شاه امانالله نخستین رهبر افغان بود که کوشید پروژه مدرنیزاسیون و ملتسازی را بهطور جدی آغاز کند. اصلاحات او در حوزه قانون، آموزش، حقوق زنان و روابط خارجی میتوانست نقطه عطفی در تاریخ افغانستان باشد. اما این تلاشها به دلیل مقاومت شدید ساختارهای قبیلهای، شتابزدگی اصلاحات و نبود دولت ملی قدرتمند ناکام ماند.
ظاهر شاه؛ ثبات بدون ملتسازی
دوران ظاهر شاه اغلب با ثبات نسبی شناخته میشود. اما این ثبات نه محصول ملتسازی، بلکه حاصل توازنهای سنتی بود. در زیر پوست این ثبات، همان شکافهای قومی و مذهبی باقی ماند که بعدها به بحرانهای خونین انجامید.
جمهوریت؛ فرصت طلایی بر باد رفته
پس از ۲۰۰۱، افغانستان بزرگترین فرصت تاریخی خود را داشت. جامعه جهانی میلیاردها دالر کمک مالی و سیاسی فراهم کرد. اما به جای ساختن نهادهای ملی، رهبران سیاسی درگیر تقسیم قومی قدرت شدند. رؤسای جمهور به جای مبارزه ریشهای با طالبان و تروریسم، اسیر محاسبات تباری ماندند. نهادهای جمهوریت رنگ قومی گرفتند و وفاداری شهروندان به قانون و دولت شکل نگرفت. در نتیجه، جمهوریت با نخستین ضربه فرو ریخت.
طالبان؛ بازگشت به گذشته
طالبان، با تکیه بر ایدئولوژی بسته و سیاست قومی، آینده را به گذشته گره میزنند. ادامه چنین حاکمیتی جز فقر، بیثباتی و انزوای جهانی حاصلی ندارد. طالبان نه ظرفیت ملتسازی دارند و نه اراده آن را.
هشدار به امروز
سه دوره ناکام ـ امانالله، ظاهر شاه و جمهوریت ـ به ما یک پیام مشترک میدهند:
ملتسازی بدون دولت مدرن ملی، سراب است.
اصلاحات فردی کافی نیست. ثبات صوری کافی نیست. حمایت خارجی کافی نیست.
تنها دولت مدرن ملی بر پایه قانون اساسی شهروند-محور میتواند وفاداریها را از سطح قبیله به سطح ملت ارتقا دهد.
راه برونرفت
1. عبور قطعی از سیاست قومی و قبیلهای.
2. ساختن نهادهای ملی با مشروعیت سراسری.
3. تضمین آزادیهای مدنی و سیاسی.
4. ایجاد قرارداد اجتماعی نوین بر اساس شهروندی برابر.
انتخاب سرنوشت
یا افغانستانی نوین بر بنیاد دولت مدرن ملی،
یا دفنشدن در گورستان قبیله و استبداد.
شعارهای پایانی
• هیچ قبیلهای بزرگتر از ملت نیست.
• افغانستان یا دولت مدرن ملی میسازد، یا نابود میشود.
• تاریخ سه بار به ما هشدار داد؛ چهارمین بار دیگر فرصتی نخواهد بود.
• طالبان آینده نیستند؛ آینده در دستان نسلی است که جرأت ساختن یک «ما»ی ملی را داشته باشد.
• نه قوم، نه قبیله، نه تبار ـ تنها ملت است که ما را نجات میدهد.