امریکا همیشه علاقه خاصی به دیکتاتورهای نظامی پاکستان، از ایوب خان و ضیاءالحق تا پرویز مشرف و اکنون عاصم منیر داشته است. مجله تایم نوشت که دلیل علاقه سران امریکا به این فرماندهان قدرتمند نظامی ساده است:آنان را ابزاری موثر برای پیشبرد طرحهای محرمانه و آشکار استراتژیک خود میدانند.
مجله تایم روز سهشنبه مقاله محمد حنیف، نویسنده پاکستانی را نشر کرد که در آن به بررسی روابط امریکا با فرماندهان ارتش پاکستان پرداخته شده است.
در این مقاله آمده است که در سال ۱۹۵۹، پاکستان تحت رهبری جنرالی بود که با کودتای نظامی قدرت را به دست گرفت و خود را به مقام فیلدمارشالی رساند. یکی از مهمترین دلایل مشروعیت حاکمیت او، دوستیاش با لیندون جانسون، رئیسجمهور امریکا بود. تصاویر تاریخی نشان میدهد که ایوب خان گونه جانسون را نوازش میکند و جانسون حتی در خیابانهای کراچی با راننده یک گاری صحبت دوستانه دارد.
محمد حنیف نوشت که ایوب خان درباره ماهیت این رابطه دچار تردید بود و کتابی نوشت با عنوان «دوست، نه ارباب». عنوان کتاب برگرفته از شعر محمد اقبال لاهوری بود که میگوید خوراکی که امریکا میدهد، مانع پرواز بلند ما نخواهد شد. واقعیت اما این بود که پاکستان یک کشور زراعتی با زمینهای حاصلخیز بود و ایوب خان بیشتر از غذا، به حمایت سیاسی واشنگتن برای مهار مخالفان داخلی و نشان دادن قدرت نزد ارتش نیاز داشت.
براساس مقاله، اکنون، پاکستان عاصم منیر، دومین فیلدمارشال خود را دارد. پس از درگیری کوتاه با هند، او به این مقام ارتقا یافت و نخستین فرمانده ارتش است که بدون کودتا به ضیافت رسمی در کاخ سفید دعوت شد. دونالد ترامپ ملاقات با او را افتخار دانست و پاکستان ترامپ را برای جایزه صلح نوبل نامزد کرد.
نویسنده تایم نوشت که پاکستان همه ظواهر دموکراسی را دارد: پارلمان، نخستوزیر، قوه قضاییه و رسانههای پرسروصدا. اما پس از زندانی شدن عمران خان، ارتش تصمیمگیرنده اصلی است. به همین دلیل، امریکا همیشه بیشتر با ارتش و فرماندهان آن تعامل دارد تا با رهبران ملکی حکومت.
نویسنده نوشت که تجربه گذشته نشان داده است که حتی دیکتاتورهایی مانند ضیاءالحق و مشرف، وقتی برای امریکا در جنگ سرد یا جنگ با القاعده مفید بودند، از حمایت واشنگتن برخوردار شدند. ضیاءالحق در مقابله با شوروی در خدمت امریکا بود. او پایگاههایی برای رصدکردن تحرکات شوروی در اختیار امریکا قرار داد.
پرویز مشرف، دیکتاتور نظامی دیگر پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، همکاری کامل با امریکا در افغانستان داشت و پایگاههای هوایی پاکستان را در اختیار نیروهای امریکایی گذاشت و برخی فرماندهان طالبان به شمول سفیر این گروه را به امریکا تحویل داد.
نویسنده باور دارد که ارتش پاکستان امروز کشور را در وضعیت خفقان آوری نگه داشته است. جنرالان ارتش میتوانند حزب حاکم را انتخاب کنند، اپوزیسیون را مهار بزنند، انتخابات و دادگاهها را کنترول کنند. با این حال، ارتش هنوز یک «شغل جانبی» محکم دارد: سربازی. در درگیریهای اخیر با هند، عملکرد سریع و آمادهباش آنها تحلیلگران بینالمللی را شگفتزده کرد.
به نوشته تایم، با این وجود، محبوبیت ارتش در داخل پایین است. حتی یک پیام ساده «السلام علیکم» در شبکههای اجتماعی از سوی روابط عمومی ارتش با سیل توهینها روبهرو میشود. مردم به وعدههای کشف «ذخایر عظیم نفتی» و روابط استراتژیک با امریکا بیاعتماد شدهاند.
در پایان مقاله آمده است که تنها کافی است گوگردی روشن شود تا پیوند حاکمان پاکستان با اربابان شان در واشنگتن محک زده شود. یکی از فعالان سیاسی میگوید: «اگر خواستههای ما را نپذیرید، این گوگرد را به پرچم امریکا میزنیم و عکسش را میگیریم؛ آن وقت خواهیم دید امریکا واقعاً درباره شما چه فکر میکند.»
نویسنده در پایان پرسیده است: دوست؟ ارباب؟ یا همان متحد قدیمی و دغلبازی که هنوز توان شکار دارد؟