سقوط هرات در تابستان ۲۰۲۱، یکی از مهم‌ترین نقاط عطف در فروپاشی ساختار نظام جمهوری در افغانستان بود. این یادداشت روایت وحید پیمان را - خبرنگاری که لحظه‌به‌لحظه از میدان جنگ تا برخی جلسات سیاسی این رویداد را دنبال می‌کرد - بازگو می‌کند.

این گزارش حاصل یادداشت‌ها، مصاحبه‌ها و مشاهدات مستقیم من از بیش از یک ماه و نیم، بحرانی است که هرات را از مرحله دفاع پراکنده تا لحظه سقوط کامل پیش برد.

شاید این روایت در جزئیات با تحلیل برخی ناظران تفاوت‌هایی داشته باشد، اما تلاش بر این است که از دید یک روزنامه‌نگار مستقل، آنچه دیده و شنیده‌ام را بازگو کنم.

دو رویداد کلیدی مسیر فروپاشی جمهوریت را در آن سال هموار کرد؛ نخست، شکست نسبی دولت در دیپلوماسی دوحه که اعتبار سیاسی نظام را کاهش داد و دوم، سقوط هم‌زمان دو بندر حیاتی اسلام‌قلعه و تورغندی در هرات به دست طالبان که شریان اصلی عواید دولت را قطع کرد؛ به‌ویژه اسلام‌قلعه که بزرگ‌ترین منبع درآمد گمرکی کشور بود.

قبل از آن، محمد اشرف‌غنی، رئیس‌جمهور وقت، همواره سایه هراس از سقوط هرات را با خود حمل می‌کرد. او که خود را اهل مطالعه می‌دانست و بارها به اُنس خود با کتاب‌های تاریخ اشاره کرده بود، پیش‌تر در یکی از سخنرانی‌هایش گفته بود: «در گذر قرون، هرگاه هرات سقوط کرده، بنای نظام سیاسی افغانستان نیز فرو ریخته است.»

اولین نشانه؛ ایران برای حفظ جان دیپلومات‌های خود دست به‌کار شد

چند هفته پیش از اوج‌گیری نبرد در شرق هرات، سید رسول موسوی، مدیرکل آسیای جنوبی وزارت خارجه ایران، به این ولایت آمد. در جلسه‌ای که من نیز حاضر بودم، بی‌پرده به سید وحید قتالی، والی وقت گفت که مأموریتش جلوگیری از تکرار فاجعه مزارشریف و حفاظت از دیپلومات‌های ایرانی در «روز سقوط» است. این صراحت، نخستین‌بار مرا با واقعیت عریان احتمال سقوط هرات روبه‌رو کرد؛ تا آن زمان، جز قلعه‌نو برای چند ساعت، هیچ مرکز ولایتی به دست طالبان نیفتاده بود، به جز کندز آنهم چند سال قبل.

مأموریت این دیپلومات کارکشته روشن بود: سفر به ولایت‌هایی که ایران در آن‌ها قنسولگری دارد. تجربه خونین تابستان ۱۳۷۷، زمانی که طالبان پس از تصرف مزارشریف ۹ دیپلومات و یک خبرنگار ایرانی را کشتند، هنوز در حافظه تهران زنده بود و ایران نمی‌خواست در روز سقوط، آن کابوس تکرار شود.

دیدار سید رسول موسوی با والی هرات برای جلوگیری از تکرار فاجعه مزارشریف.

وقتی جلسه پایان یافت، از والی هرات پرسیدم: «آیا این‌ها از چیزی خبر دارند که ما نمی‌دانیم؟» او با اطمینان پاسخ داد: «قول می‌دهم سقوطی در کار نیست.»

آغاز ناامنی‌ها در ولسوالی‌ها

چند روز بعد، ناامنی در شرق هرات شدت گرفت. قتالی که تجربه فرماندهی نظامی نداشت، با شبکه‌سازی و ارتباط با فرماندهان محلی گاه مانع سقوط ولسوالی‌ها می‌شد و بارها برای تأمین امنیت از نیروهای غیرمسئول و حتی روابط شخصی خود بهره می‌گرفت.

در آن روزها، تقریبا تمام تمرکز مقام‌های محلی بر حفظ مراکز ولسوالی‌ها بود؛ رویکردی که ناخواسته ناامنی را به شهر هرات می‌کشاند. زیرا شهر فاقد نیروی کافی پولیس شده بود. در بسیاری از ولسوالی‌ها، جز ساختمان ولسوالی چیزی در دست دولت نمانده بود و روستاها عملاً از کنترول خارج شده بودند.

همزمان، موج آدم‌ربایی و سرقت‌های مسلحانه در مرکز هرات اوج گرفت و قتل تاجران و افراد متمول، آخرین امید مردم را فرو ریختانده بود. با تشدید حملات، عبدالصبور قانع ناگهان به‌عنوان والی منصوب شد؛ انتصابی که حتی قتالی نیز از طریق شبکه‌های اجتماعی از آن آگاه شد. شروع کار او با تلاش برای نجات سربازان محاصره‌شده در ولسوالی اوبه همراه بود که از روزهای مدیریت وحید قتالی بر ولایت هرات به او به میراث مانده بود. قانع سربازان اسیر شده در اوبه را نجات داد و دستاورد او تقریبا مردم را امیدوار کرد که معین پیشین وزارت داخله افغانستان که اکنون والی هرات شده، با تجربه نظامی خود، والی موفق روزهای پیش روی هرات خواهد بود. اما به زودی، فقدان برنامه امنیتی، دوره کوتاهش را به زمانی بدل کرد که ناامنی، آدم‌ربایی و سرقت‌های مسلحانه شدت گرفت و امید به بهبود اوضاع از میان رفت.

سپس طالبان تمرکز خود را بر بندر اسلام‌قلعه گذاشته و هفته‌ای چند بار به آن یورش می‌بردند و گاه تا آستانه نقطه صفر مرزی پیش می‌رفتند.

ده روز پیش از عید قربان، طالبان شایعه کردند که «نماز عید را در مسجد جامع هرات» برگزار خواهند کرد. اگرچه تا روز عید وارد شهر نشدند، اما سقوط ولسوالی‌های چشت و غوریان در ششم جولای موجی از پیشروی آنان را در پی داشت که تا شب هفتم جولای به سقوط تقریباً تمام ولسوالی‌های هرات، به جز انجیل و گذره که متصل به شهر بودند، انجامید.

قطع برق ناشی از آسیب به خطوط انتقال در اسلام‌قلعه، گرمای ۳۹ تا ۴۱ درجه و انتشار گسترده شایعات، فضای شهر را ملتهب کرد و خاطره سقوط ناگهانی هرات در سال ۱۳۷۴ را زنده ساخت. در این شرایط، طالبان با تاکتیکی ساده و مؤثر، وعده تأمین امنیت و پرداخت نقدی به نیروهای مستقر و القای این باور که دولت قصد واگذاری هرات را دارد، شماری از سربازان را به ترک مواضع واداشتند.

ورود نیروهای مردمی و آغاز مقاومت برای حفظ شهر هرات

اسماعیل خان؛ در این روز یک جبهه ضد طالبان تشکیل داد

همان شب، محمد اسماعیل خان نزدیک‌ترین همراهانش را فراخواند؛ ارزیابی‌ها حاکی از سقوط هرات ظرف ۲۴ ساعت بود. او تصمیم گرفت صبح روز بعد، تشکیل جبهه ضد طالبان با حضور فرماندهان جهادی را اعلام کند. همان صبح، شماری از رؤسای ادارات دولتی با نخستین پرواز از شهر گریختند و قیمت بلیت هواپیما به اوج رسید.

کنفرانس خبری اسماعیل خان که من نیز در آن حاضر بودم، روحیه تازه‌ای به مردم و هم نیروهای امنیتی دولتی داد و او را از یک «جنگ‌سالار» به چهره محبوب بدل کرد، هرچند توان نظامی‌اش مانند دهه هفتاد نبود و بخشی از داوطلبان جنگ در کنار او نیز تجربه کافی نداشتند، اما بعدها زمانی که پس از سقوط جمهوریت، با غلام حیدر شهامت از اصلی ترین فرماندهان طالبان در هرات مصاحبه کردم، او اذعان کرد که مقاومت مردمی و ورود این نیروها باعث شد تا روند جنگ برای طالبان فرسایشی شود وگرنه، طالبان به نقطه‌ای در هرات رسیده بودند که شهر را بدون هیچ مقاومتی تصرف می‌کردند.

جیلانی فرهاد سخنگوی والی پیشین هرات هم که تقریبا شبانه روزی در همه رویدادها حضور داشت بر این نکته تاکید کرد که هرات، بدون ورود نیروهای مردمی تقریبا سقوط کرده بود.

به هر حال، ماموریت نیروهای محلی محافظت از شهر هرات بود ولی بیرون از شهر هرات، بنادر حیاتی اسلام‌قلعه و تورغندی نیز در یک چشم به‌هم زدن، سقوط کردند. در تورغندی، ۱۳۰ سرباز به طالبان تسلیم و با دریافت پول به شهر بازگشتند؛ اما ۳۵ نفر دیگر از آنان وارد خاک ترکمسنان شدند. ترکمن‌ها به این سربازان اجازه ورود ندادند و آنها را در مرز نگه داشتند، اما پس از رایزنی‌های متعدد که توسط وزیر خارجه وقت افغانستان انجام شد، به هرات منتقل شدند.

سقوط اسلام‌قلعه و تورغندی، ارگ را به شدت ملتهب کرد. به گفته یکی از اعضای کلیدی ارگ که با من مصاحبه کرد، غنی در نشست فوق‌العاده امنیتی، شایستگی و کفایت رهبران امنیتی را زیر سؤال برد و خشمش از سقوط این دو بندر بیش از هر سقوط دیگری بود. در همان جلسه، وزیر داخله میرازکوال اجازه خواست به هرات برود و تعهد داد تا پاک‌سازی این دو گذرگاه حیاتی به کابل بازنگردد. او بعدها گفت که هرگز غنی را تا آن اندازه برآشفته و نگران ندیده بود.

سفر شانزده روزه وزیر داخله به هرات و تلاش برای تصرف دوباره بنادر

در آن روزها، تقریباً همه مقام‌های ارشد امنیتی دولت، از وزیر داخله و معاونانش تا رئیس و معاون امنیت ملی و معاون وزیر دفاع به هرات آمدند؛ تلاشی هماهنگ برای نگه‌داشتن شهر به هر قیمتی. وزیر داخله که پیش‌تر در کنر والی بود و به نقش کلیدی والی‌ها باور داشت، به همکارانش دستور داد با مقام‌های محلی هرات تماس بگیرند، خبر ورودش را بدهند و نیازهای فوری‌شان را جویا شوند. سپس شخصاً با والی هرات صحبت کرد و پاسخ روشنی گرفت: «یک، مورال و روحیه؛ دو، پول برای انگیزه دادن به سربازان.»

به گفته مقام‌های محلی، سقوط ولسوالی‌های هرات بیش از هر چیز حاصل فروپاشی روحیه جنگی و توزیع پول از سوی طالبان بود. وزیر داخله وعده داده بود ظرف سه تا چهار روز با سفر به هرات، بنادر تورغندی و اسلام‌قلعه را بازپس گیرد، اما هم‌زمان با سقوط پی‌درپی ولسوالی‌ها در سراسر کشور، شانزده روز در هرات ماند بی‌آن‌که آن وعده عملی شود.

برای درک آنچه در سفر وزیر داخله به هرات گذشت، با یکی از نزدیک‌ترین همراهان او سه ساعت گفت‌وگو کردم. او که نخواست نامش فاش شود، گفت: «پیش از شدت‌گیری نبرد، قطعات خاص پولیس هرات به مأموریت در ولایت‌های غربی رفته بودند و برای بازپس‌گیری بنادر، باید به شهر برمی‌گشتند. تنها شمار اندکی در محل مانده بودند که از تجهیزات خود حفاظت می‌کردند».

وزیر داخله بخشی از قطعه ۲۲۲ کابل را به هرات آورد، سپس قطعه ۳۳۳ لوگر را منتقل کرد و سرانجام با بهره‌گیری از خلأ ناشی از خروج مشاوران بریتانیایی، قطعه ضد مواد مخدر NRU را نیز اعزام نمود. با وجود مخالفت‌ها، این نیروها به هرات رسیدند و شمار کل نیروهای آموزش‌دیده و تازه‌نفس به ۴۰۸ نفر افزایش یافت.

مقام‌های محلی هرات به کابل گزارش داده بودند که با ورود سربازان ولسوالی‌های سقوط‌کرده به شهر، کمبود نیرو وجود ندارد. پس از دو روز رایزنی، قرار شد این نیروها با هواپیمای سی-۱۳۰ منتقل شوند، اما امریکایی‌ها به‌بهانه «مشکلات فنی» پرواز را لغو کردند و سربازان به لوگر بازگشتند. سرانجام، با پنهان‌کاری از امریکایی‌ها و استفاده از هواپیماهای وزارت دفاع، نیروها به هرات رسیدند.

وزیر داخله بلافاصله شورای نظامی را تشکیل داد و با سید وحید قتالی، محمد اسماعیل خان و مولوی خداداد صالح دیدار کرد. در همین زمان، معاون امنیت ملی که به هرات آمده بود، با فرمانده قول اردو بر سر تحویل‌ندادن سلاح به نیروهای اسماعیل خان جدال لفظی پیدا کرد.

در یادداشتی به رئیس‌جمهور، وزیر داخله بر لزوم تجهیز برخی چهره‌های پشتون هرات برای جلب مشارکتشان در جنگ، گسترش جبهه‌ها و تقویت نیروهای تحت امر اسماعیل خان، حتا به‌عنوان «یک ناگزیری» تأکید کرد و ضعف مقام‌های غیر بومی را مشکل اساسی هرات دانست. غنی پس از دریافت نامه از طریق فضلی، با پیشنهادها موافقت کرد و اجرای فوری را به حمدالله محب سپرد.

همزمان، مرکز مشترک «جی‌ساک» گزارش داد که طالبان قصد ترور وزیر داخله را دارند. تدابیر امنیتی تشدید و محل اقامت او به ریاست امنیت ملی منتقل شد.

در نشست بعدی شورای نظامی، تصمیم به بازپس‌گیری ولسوالی کرخ گرفته شد. عملیات چهار ساعته بدون تلفات نیروهای دولتی انجام شد و ۱۵ تن از افراد طالبان کشته شدند. سخنگوی والی هرات می‌گوید که وزیر داخله اصلا در تصرف دوباره کرخ نقشی نداشت.

دیدار وزیر داخله با شهروندان هرات، جولای ۲۰۲۱

آغاز بی سرانجام عملیات بازپس گیری بنادر هرات

این فرد نزدیک به وزیر داخله روایت می کند که پس از بازپس‌گیری ولسوالی کرخ، این‌بار برنامه آزادسازی بنادر تورغندی و اسلام‌قلعه روی میز شورای نظامی هرات بود. صبح ۲۴ جولای ۲۰۲۱، رئیس‌جمهور با وزیر داخله که در هرات حضور داشت، تماس گرفت. اوضاع امنیتی در ولایت‌های دیگر به‌شدت رو به وخامت بود؛ ولسوالی‌ها در تخار، هلمند، کندز و قندهار با سرعت سقوط می‌کردند. رئیس‌جمهور از وزیر داخله خواست که یکی از معین‌هایش را به هرات بفرستد و خودش فوراً به کابل برگردد.

وزیر داخله یک روز مهلت خواست تا عملیات بازپس‌گیری تورغندی را اجرا کند. به‌گفته فرماندهان محلی، تصرف تورغندی می‌توانست راه را برای بازپس‌گیری آسان‌تر اسلام‌قلعه هموار کند.

برنامه عملیات برای بامداد ۲۵ جولای تنظیم شد: نیروها باید در شش نقطه حاشیه شهرک تورغندی با هلی‌کوپتر پیاده و شهرک را محاصره می‌کردند. حتی آموزش‌های ویژه برای جلوگیری از آسیب به تأسیسات گاز داده شده بود. وزیر داخله هدایت عملیات را شخصاً برعهده گرفت. نیمه‌شب، او تصمیم گرفت چهار ساعت استراحت کند و ساعت چهار صبح به اتاق فرمان برگردد. اما وقتی بیدار شد، خبر رسید که عملیات لغو شده است.

ساعت هفت صبح، او همه مقام‌های ارشد نظامی را به اداره امنیت ملی فراخواند. فرمانده قول‌اردوی ۲۰۷ ظفر به همراه فرمانده مفرزه هوایی آمد و دلیل لغو عملیات را وزش بادهای ۱۲۰ روزه عنوان کرد. یکی از دستیاران وزیر، که اهل هرات بود، گفت این بادها شب‌ها کاملاً فروکش می‌کنند. فرمانده قول‌اردو با لحنی تند حرف او را قطع کرد. وزیر داخله با عصبانیت تیم نظامی هرات را به «بی‌غیرتی» متهم کرد و گفت که آن‌ها حتی توان استفاده از نیروهای اعزامی کابل را ندارند. وقتی والی هرات خواست سخن بگوید، وزیر داخله جلسه را قطع کرد: «نمی‌خواهم کسی صحبت کند، همه بروید!»

این دومین بار بود که عملیات تورغندی انجام نمی‌شد. بار نخست، شورای نظامی پیش از تعیین تاریخ، درخواست زمان بیشتری کرده بود. وزیر داخله، که قول داده بود ظرف چند روز بنادر را پاک‌سازی کند، تصمیم گرفت به کابل برگردد و طرح تازه‌ای به رئیس‌جمهور ارائه کند. او در یادداشتی، شیرآقا الکوزی (قوماندان امنیه بادغیس) یا گلبدین الکوزی (قوماندان پیشین لوای سرحدی) را به‌عنوان گزینه‌های فرماندهی هرات پیشنهاد داد و برای مقام ولایت نیز نام سیدنصیراحمد علوی و داکتر همایون عزیزی را مطرح کرد.

این دومین بار بود که وزیر داخله در نامه‌ای به رئیس‌جمهور تأکید می‌کرد رهبری هرات توان مدیریت جنگ را ندارد. او هشدار داد که بسیاری از نیروهای نظامی در هرات باور دارند حکومت عمداً قصد دارد این ولایت را به طالبان واگذار کند؛ باوری که باعث فروریختن روحیه جنگی بخشی از آن‌ها شده است. در همین نامه، وزیر داخله پیشنهاد داد که رهبری واحد جنگ به محمد اسماعیل خان سپرده شود و تمام قطعات نظامی دولتی نیز تحت فرمان او قرار گیرند.

با این حال، وزیر داخله که وعده داده بود بدون بازپس‌گیری بنادر به کابل بازنگردد، بی‌هیچ دستاورد مشخصی به پایتخت برگشت و معین ارشد امنیتی وزارت داخله را به هرات فرستاد.

معین امنیتی وزارت داخله وقت و والی هرات در دیدار با اسماعیل خان در نزدیکی یکی از کانون‌های اصلی نبرد در شرق هرات

در آن روزها، بحران سراسر کشور را فراگرفته بود. سقوط پی‌درپی ولسوالی‌ها از شمال تا جنوب، تمرکز دولت را از هرات برداشت. از اول اگوست، حملات طالبان به اطراف شهر افزایش یافت و برخلاف انتظار، آنان تا دروازه‌های شهر پیش‌روی کردند و وارد بخش‌هایی از گذره و انجیل شدند. فشار افکار عمومی، از نمایندگان مجلس تا هراتی‌های مقیم کابل و حتی برخی سیاسیون غیرهراتی، بر دولت برای تغییر وضعیت و تجهیز نیروهای اسماعیل خان بالا گرفت. اما در کابل، با وجود رایزنی‌ها برای تغییرات اداری، روند سقوط ولایت‌ها اولویت اصلی شده بود.

پیش‌تر، رئیس عمومی امنیت ملی نیز بخشی از قطعات امنیت ملی از فاریاب، بامیان، ننگرهار و فراه را به هرات منتقل کرده بود. مشکل اصلی اما دیگر کمبود نیرو نبود؛ روحیه جنگی سربازان، تحت تأثیر تحولات کشور، در آستانه فروپاشی قرار داشت.

در شهر، شایعات تصرف مناطق و نواحی پی‌درپی دست به دست می‌شد. با نزدیک شدن طالبان به دروازه‌های هرات، نقش اسماعیل خان پررنگ‌تر شد و برای نخستین بار، او شخصاً وارد جبهه‌ها گردید. شهروندان که از دولت ناامید شده بودند، امید آخرشان را به او بسته بودند.

روز ۳۰ جولای ۲۰۲۱، دگروال عبدالحمید، قوماندان لوای اول قول‌اردوی ظفر، در منطقه پل مالان به دست طالبان اسیر و سپس کشته شد؛ فرمانده‌ای که از او به‌عنوان یکی از جسورترین افسران ارتش در هرات یاد می‌شد.

دگروال عبدالحمید از مشهورترین فرماندهان ارتش در غرب افغانستان، ساعتی پیش از کشته شدن به دست طالبان

همکاران عبدالحمید خان باور داشتند که او قربانی جسارتش شده بود. با چند عراده تانک، خود را به مواضع طالبان در پل مالان رساند تا این محور حساس در جنوب شهر پاک‌سازی شود. در جریان درگیری، مرمی به تایر زره‌پوش حامل او خورد و وسیله‌ نقلیه از حرکت بازماند. نبرد ادامه یافت، اما با پایان یافتن مهمات، او و همراهانش ناچار به تسلیم شدند.

با کشته‌شدن این فرمانده برجسته، خطر سقوط هرات بیش از پیش احساس می‌شد. اسماعیل خان شخصاً برای هدایت نیروها، پی‌درپی به خطوط غرب و جنوب شهر سر می‌زد. خیال نیروهایش از سمت غرب تا اندازه‌ای راحت بود، اما فشار در جنوب ادامه داشت.

قطع برق هرات از مسیر پل مالان، حال و هوای شهر را سنگین‌تر کرد. موج مهاجرت از مناطق جنوبی و غربی به مرکز شهر آغاز شد. درگیری‌ها هر روز شدت می‌گرفت و نیروهای مردمی و دولتی، به‌ویژه در غرب، مانع پیشروی طالبان می‌شدند.

دوشنبه ۲ آگوست، کاربران شبکه‌های اجتماعی فراخوانی دادند تا مردم هرات ساعت ۹ شب، همانند روزهای جهاد و به سنت مراسم سال‌گرد ۲۴ حوت، بر بام خانه‌هایشان فریاد «الله‌اکبر» سر دهند. با گسترش فشار طالبان، هزاران نفر بدون هراس این شعار را سردادند. این حرکت از فردای آن در کابل و چند ولایت دیگر نیز تکرار شد.

در حالی‌که جنگ به حاشیه‌های شهر در دو جبهه رسیده بود، تنها تغییر قابل‌ذکر، اعزام گلبدین الکوزی به‌عنوان قوماندان لوای اول قول‌اردوی ۲۰۷ ظفر بود. پنج‌شنبه ۵ اگوست، هیئتی از کابل او را به هرات آورد تا فرماندهی این لوا را بر عهده گیرد؛ لوا مسئول رهبری جزوتام‌های زمینی و هوایی ولایت بود. اما این انتصاب به گفته جیلانی فرهاد، سخنگوی والی پیشین هرات با مخالفت صریح قوماندان قول‌اردو روبه‌رو شد. ساعاتی بعد از کابل نیز پیام آمد که معرفی رسمی انجام نشود. در نهایت، تصمیم گرفته شد که الکوزی به جای داکتر نوراحمد حیدری، معاون مالی و اداری ولایت شود. والی هرات تأکید کرد که خبر این مخالفت نباید به رسانه‌ها درز کند.

روحیه جنگی میان مقام‌های دولتی بیش از پیش کاهش یافته بود. هم‌زمان، در شرق هرات، تحرک طالبان در منطقه پل مناردار، نزدیک پل رنگینه، آغاز شده بود. با این حال، نگرانی اصلی همچنان بر دو محور پل مالان در جنوب و غیبتان در غرب متمرکز بود.

سقوط هرات، شلیک سربازان برای جلوگیری از فرار سران نظامی و اسارت به دست طالبان

روز ۱۲ آگوست، صبح هرات با آرامشی نسبی آغاز شد؛ حتی بدبین‌ترین ناظران نیز نمی‌توانستند تصور کنند، تا چند ساعت بعد به پایان کار حکومت در این شهر بینجامد.

همان صبح، ده‌ها تانک و خودروی زرهی ارتش، همراه با حدود ۸۰۰ سرباز، از میدان هوایی شیندند به سوی هرات حرکت کردند. این نیروها پس از روزها محاصره و درگیری در شیندند، موفق شده بودند با ده‌ها وسیله زرهی راهی مرکز ولایت شوند.

با گذشت ساعاتی از روز، گزارش‌هایی از نفوذ طالبان از جبهه شرقی شهر به دست مقامات رسید. جیلانی فرهاد، سخنگوی والی پیشین هرات، می‌گوید والی در تماس با فرمانده قول‌اردوی ۲۰۷ ظفر، خواستار اعزام فوری این نیروها به شهر شد تا از پیشروی طالبان جلوگیری شود. اما پاسخ فرمانده روشن بود: «نیروها خسته‌اند و پس از روزها محاصره، امکان اعزام مستقیم‌شان به میدان نبرد وجود ندارد.»

در همان زمان، والی هرات، اسماعیل خان و مقام‌های ارشد امنیتی در جلسه‌ای اضطراری در مقر ولایت گرد آمده بودند. اما با ورود طالبان از شرق، جلسه به‌سرعت برهم خورد. مقامات، زیر آتش سنگین، به‌طور پراکنده عقب‌نشینی کردند. یکی از نزدیکان اسماعیل خان می‌گوید: «زیر باران مرمی، نمی‌دانستیم کجا برویم. در میان وسایط و در آشفته‌ترین وضع، تصمیم گرفتیم به قول‌اردوی ظفر برویم.»

شامگاه همان روز، بیشتر مقامات سیاسی و نظامی هرات در قول‌اردوی ظفر مستقر شدند و شب را همان‌جا گذراندند. تماس‌های پی‌درپی با کابل برقرار بود تا راهی برای خروج پیدا شود.

صبح روز بعد، در فضای آشوب و بلاتکلیفی، تصمیم گرفته شد اسماعیل خان و سران امنیتی هرات به کابل منتقل شوند. اما هنگامی که آنان قصد سوار شدن به هلیکوپتر آماده پرواز را داشتند، شماری از سربازان مستقر در قول اردو تیراندازی هوایی کردند. شاهدان می‌گویند، سربازان فریاد می‌زدند: «یا با ما بمانید و بجنگیم، یا با هم تسلیم شویم، یا با هم بمیریم، یا با هم فرار کنیم.» همین اقدام، مانع خروج شد و زمینه اسارت این افراد به دست طالبان را فراهم کرد.

عکس طالبان با اسماعیل خان در خانه‌اش، ۲۲ آگست ۲۰۲۱

اندکی بعد، طالبان وارد قول‌اردوی ظفر شدند. آن‌ها اسماعیل خان را سوار بر موتر کردند، در مقابل دوربین‌ها با او گفت‌وگو نمودند و صحنه‌ای را رقم زدند که برای بسیاری، نماد تحقیر و فروپاشی اقتدار جمهوری در هرات بود.

دو روز بعد، در ۱۵ آگوست، طالبان سراسر افغانستان را در کنترول خود گرفتند؛ رویدادی که با شتابی بی‌سابقه، جهان را غافلگیر کرد.

خبرهای بیشتر

رادیو