در کوهپایه‌ها و در دل روستای ویران شده کنر، مردان جوان در حال ریختن خاک روی یک گور دست‌جمعی هستند. آنها جسدها را در گورهای دستجمعی می ‌گذارند و هیچ‌کس برایشان سوگواری نمی‌کند. چرا که کسی از آنها باقی نمانده؛ همه شتاب دارند، زیرا پیکرها نباید بیش از این در گرمای آفتاب باقی بمانند.

عبدالله، از شاهدان عینی، صدها کیلومتر راه را از غرب افغانستان طی کرده تا خود را به روستای غازی‌آباد در دره مزار برساند. می‌گوید برای کمک آمده و امیدوار است با تماس گرفتن با دوستان و همکارانش، بتواند کمک‌های بیشتری را به این منطقه جذب کند.

در بسیاری از روستاهای کنر، اجساد را غریبه‌ها به خاک می‌سپارند. کسانی که از ولایت‌های دور آمده‌اند تا گورهای دسته‌جمعی حفر کنند، چون در بسیاری از خانه‌ها کسی نمانده که مرده‌های خودش را دفن کند.

عبدالله، که برای کمک به روستای غازی‌آباد رفته، می‌گوید: «وقتی جنازه‌ها را دفن می‌کردند، معلوم نبود از کدام خانواده‌اند. یا همه کشته شده بودند یا بازمانده زخمی در شفاخانه افتاده بود.» به گفته او، بازمانده‌ای اگر روزی برگردد، روی گوری عمومی فاتحه می‌خواند؛ چون نمی‌داند جسد عزیزش در کدام بخش آرام گرفته است.

مردم با بیل و کلنگ اجساد قربانیان زلزله را در میان ویرانه‌های کنر دفن می‌کنند.

عبدالله و سیدمحمد در گفت‌وگو با افغانستان اینترنشنال روایت‌های دشواری از این رویداد ارایه می‌کنند، پس از زمین‌لرزه شش‌ ریشتری نهم سنبله، در بسیاری از روستاهای کوهستانی کنر چیزی از خانه‌ها و دارایی مردم باقی نمانده است. آن‌ها روایت می‌کنند که برای برخی از این قریه‌ها، حضور موترهای امدادی، خیمه‌های کمکی و وسایل ابتدایی صحی تجربه‌ای تازه بود؛ امکاناتی که پیش از این هرگز به آن‌جا نرسیده بود.

زمین‌لرزه‌ای به بزرگی شش‌ درجه، نیمه‌شب نهم سنبله ولایت‌های کنر و ننگرهار را لرزاند. خانه‌های سنگی فرو ریختند، کوه‌ها لغزیدند و ده‌ها روستا ویران شد. مرکز زمین‌شناسی امریکا کانون زلزله را در عمق هشت کیلومتری هندوکش ثبت کرده است. شمار قربانیان از دو هزار و دوصد نفر گذشته و در کنر تقریباً همه ساختمان‌ها آسیب دیده‌اند.

جوانی در کنر پس از ساعت‌ها جست‌وجو در میان ویرانه‌ها، خسته و فرسوده بر زمین نشسته است؛ اندکی مکث در دل خرابه‌هایی که همه زندگی‌اش را بلعیده‌اند.

زمین‌لرزه در یکی از محروم‌ترین مناطق افغانستان رخ داده؛ جایی که خانه‌های خشتی و چوبی بر دامنه‌های پرشیب ساخته شده‌اند و راه‌هایش با نخستین باران بسته می‌شود. دسترسی به خدمات صحی و آموزشی محدود است و فقر گسترده، آسیب‌پذیری مردم را بیشتر کرده است.

برنامه انکشافی ملل متحد گزارش داده بود که در سال گذشته نزدیک به سه‌چهارم خانوارهای افغانستان با ناامنی معیشتی روبه‌رو بودند. آمار وزارت صحت عامه نیز نشان می‌دهد که در کنر بیش از ۶۱ درصد جمعیت زیر خط فقر زندگی می‌کنند و نرخ سواد زنان تنها به ۱۶ درصد می‌رسد. چنین ترکیبی از فقر و نبود زیرساخت، هر لرزش شش‌ریشتری را به فاجعه‌ای ملی بدل می‌کند.

روستاهای زلزله‌زده کنر، جایی که فقر دیرینه و ویرانی زلزله در هم تنیده‌اند.

خانه‌هایی که با سنگ و چوب ساخته شده‌اند

عبدالله می‌گوید بیشتر خانه‌های روستاها از سنگ و چوب محلی ساخته شده‌اند و در برابر لرزش تاب نیاورده‌اند. او از تخته‌سنگ‌هایی یاد می‌کند که کنار شیب کوه‌ها و تپه‌ها دیده می‌شوند و «هم‌قد ساختمان‌های دو یا سه‌طبقه‌اند» و با افتادن‌شان می‌تواند بخشی حتا از یک قریه را از بین ببرند.

عبدالله می‌گوید دلیل اصلی این آسیب‌پذیری، شیوه ساخت‌وساز در منطقه است. به گفته او، چون دسترسی به سنگ آسان بوده و هیچ خانه‌ای در این روستاها هرگز سیمان یا ابزار ساختمانی امروزی ندیده، تقریباً همه با سنگ برپا شده‌اند. چوب‌های جنگل‌های کنر هم برای برپایی سقف‌ها به‌کار رفته است. این ارزان‌ترین و در دسترس‌ترین راه خانه‌سازی در دل کوهستان بوده، اما همان سنگ‌ها حالا فرو ریخته و باعث شده تلفات به بیشترین حد برسد.

خانه‌ها در میان دره‌ها ساخته شده‌اند؛ جایی که باران‌های موسمی همیشه دو تهدید به همراه داشته است: سیلاب‌هایی که از دل دره‌ها عبور می‌کنند و رانش کوه‌ها. اکنون پس از زلزله، این خطر بیش از هر زمان دیگری شدت گرفته است.

خانه‌ای سنگی در کنر که زیر ضربه زمین‌لرزه فرو ریخته است؛ شیوه‌ای رایج در ساخت‌وساز روستاهای کوهستانی که اکنون خود به عامل ویرانی بدل شده است.

کودکان بی سرپناه

در میان قربانیان، عبدالله از دختری سه‌ساله به نام «رازمه» یاد می‌کند که تنها بازمانده یک خانواده هفت‌نفره بود. مردم می‌کوشیدند اقارب دور او را پیدا کنند. او می‌گوید بیشترین آسیب متوجه کودکان است؛ «یا پدر و مادرشان را از دست داده‌اند یا زخمی و بی‌سرپرست مانده‌اند.»

عبدالله از یکی از ساکنان محلی می‌پرسد که اگر اقارب دور این دختر پیدا نشد، چه می‌کنند؟ به او گفتند که شاید کسی پیدا شود تا او را بزرگ کند.

عبدالله می‌افزاید بسیاری از این کودکان «اکنون میان بازماندگان غریبه سرگردان‌اند و کسی نمی‌داند آینده‌شان چه خواهد شد.» حتی در مرکز ولایت هم نهادی برای پناه و مراقبت سازمان‌یافته برای کودکان بی‌سزپرست دیده نمی‌شود. آینده این کودکان در هاله‌ای از ابهام است؛ نسلی که در برابر چشمان جامعه، بی سرنوشت مانده است.

کودکان بازمانده در روستاهای زلزله‌زده کنر؛ بی‌پناه در میان خرابه‌ها و بدون دسترسی به ابتدایی‌ترین امکانات زندگی.
کودکی در میان ویرانه‌های کنر؛ نسلی که کودکی‌اش در سایه فقر و زلزله شکل گرفته است.

سازمان جهانی صحت برای تأمین نیازهای فوری شفاخانه‌ها درخواست بودجه اضطراری کرده و هشدار داده است که کمبود منابع می‌تواند زنجیره تداوی و تدارکات را مختل کند.

یونیسف نیز اعلام کرده است که «ژرفای کم کانون، سازه‌های سست و دامنه‌های رانش‌پذیر» شرایطی ساخته که هم دسترسی و هم بقا را دشوار کرده است؛ به همین دلیل کمک‌ها باید سریع و هدفمند برسند. در صدر نیازها بسته‌های نقدی کوچک، خیمه و سرپناه موقت، آب آشامیدنی، کلینیک‌های سیار با خدمات جراحی تروما و سلامت روانی و همچنین مواد خوراکی فوری قرار دارد.

امدادگران، مسیرهای پر پیچ و خم را پیاده تا رسیدن به مناطق نیازمند طی می‌کنند

مشکلات در نحوه کمک رسانی

سیدمحمد به مشکل دیگری اشاره می‌کند: «وقتی تجار از گوشه‌وکنار افغانستان اجناس کمکی می‌فرستند، هزینه انتقال آن‌ها گاهی از قیمت خود اجناس بالاتر می‌رود. کامیون‌ها باید از مسیرهای طولانی و ناهموار عبور کنند و همین باعث می‌شود کرایه دو تا سه برابر ارزش کالا حساب شود.»

او می‌گوید بهترین راه، خرید از مناطق نزدیک یا توزیع مستقیم پول نقد است. به باور او، همکاری با موسسات امدادرسان بین‌المللی و محلی نیز مؤثرتر خواهد بود، زیرا این نهادها تجربه و سازوکار مدیریت منابع محدود را دارند.

با این حال، سید محمد از زاویه دیگری هم سخن می‌گوید: «کسانی هم بودند که برای سوءاستفاده آمده بودند. خود را زلزله‌زده معرفی می‌کردند و بخشی از کمک‌ها را می‌گرفتند؛ یا خیمه‌ها را به‌نام خود ثبت می‌کردند یا پول نقد را دریافت می‌کردند. اگر کسی از مردم بومی همراه کمک کننده‌ها نباشد، زود ممکن است کمک‌ها هدر بروند.»

ساختمان یک هوتل که اندکی سالم مانده است. مردمی که از دور دست‌ها برای خرید به دره مزار می‌آمدند، اگر شب نمی‌توانستند برگردند، شب را اینجا سپری می کردند.
یک بالگرد نیروی هوایی وزارت دفاع طالبان که وارد مناطق صعب‌العبور شده تا زخمی‌های احتمالی را انتقال دهد.

زنان، فرهنگ غالب و سیاست طالبان

عبدالله می‌گوید از نحوه حضور نیروهای طالبان در مناطق زلزله‌زده رضایت دارد، اما سیدمحمد نبود زنان را در روند امدادرسانی یک چالش جدی می‌داند. به گفته او، چند تیم کوچک از زنان در روستاهای آسیب‌دیده حضور دارند، اما امکانات و ظرفیت آن‌ها محدود است.

این زمین‌لرزه زنان را به آسیب‌پذیرترین قشر بدل کرده است؛ نه تنها به دلیل محدودیت‌های تازه طالبان، بلکه به سبب فرهنگی که سال‌ها دسترسی زنان به خدمات آموزشی و صحی را محدود کرده است.

زنانی که در چوکات یک نهاد غیر دولتی برای کودکان و زنان آسیب دیده کمک می کنند. تعدادشان بسیار اندک است

در بسیاری از مناطق، زنان به شفاخانه‌ها و کلینیک‌ها دسترسی ندارند، در نبود امدادگران زن، حتی بیان نیازهای ابتدایی خود را دشوار می‌یابند. سازمان‌های امدادی نیز می‌گویند نبود پرستاران و داکتران زن در خط مقدم، رساندن خدمات به زنان و دختران را محدود کرده است.

این زلزله خانه‌ها و روستاها را ویران کرد و هم‌زمان تصویری آشکار از مردمی ارایه کرده که سال‌ها در حاشیه زندگی کرده‌اند. در کوه‌ها و دره‌های دورافتاده کنر ، خانواده‌هایی با کمترین امکانات به‌سر می‌برند؛ جایی که راه، مکتب و کلینیک به‌ندرت دیده می‌شود.

عبدالله می‌گوید: «اگر این زمین‌لرزه رخ نمی‌داد، شاید هیچ‌کس خبردار نمی‌شد که در دل این کوه‌ها انسان‌هایی با این اندازه فقر و دوری از آبادانی زندگی می‌کنند.» او از من خبرنگار پرسید که برنامه همبستگی ملی و میثاق شهروندی آیا هرگز اینجا آمده؟ سوالی که من نمی‌توانستم به آن پاسخ بدهم.

به ترتیب، این روایت یادآور بی توجهی هایی است که سال‌ها بر این مناطق سایه انداخته؛ خلای حضور دولت و نهادهایی که باید از پیش زیرساخت و خدمات می‌آوردند.

در نهایت بزودی، پس‌لرزه‌ها خاموش می‌شوند، اما پرسش‌های بزرگ باقی می‌مانند، اینکه چگونه می‌توان در این دره‌ها سازه‌هایی ساخت که در برابر زلزله و سیلاب بایستند؟ کودکان بی‌سرپرست چه آینده‌ای خواهند داشت؟ و زنان این مناطق چه زمانی از محرومیت‌های دیرینه بیرون می‌آیند؟

خبرهای بیشتر

رادیو