دیک چنی، معاون جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور سابق ایالات متحده در ۸۴ سالگی درگذشت. او یکی از قدرتمندترین و جنجالیترین معاونان ریاستجمهوری در تاریخ امریکا بود و به عنوان «معمار طولانیترین جنگهای امریکا» در افغانستان و عراق شناخته میشود.
چنی از آغاز دولت بوش، نقشی کلیدی در شکلدهی سیاست خارجی ایالات متحده داشت. پس از حملات یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱، او مغز متفکر سیاست «جنگ علیه ترور» بود. چنی نقش کلیدی در حمله امریکا به افغانستان و سپس عراق داشت.
بسیاری از ناظران باور دارند که در دولت جورج بوش این دیک چنی بود که با قاطعیت و بدون ندامت از این جنگها و از اقدامات جنجالی ضدتروریستی مانند زندان گوانتانامو دفاع میکرد.
دیک چنی پیش از معاونت بوش، وزیر دفاع در دولت جورج بوش پدر بود و در جنگ خلیج فارس نقش داشت. در تابستان ۲۰۰۰، بوش پسر وی را به معاونت خود برگزید. کمتر از یک سال پس از آغاز حکومت بوش، حملات ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱ به وقوع پیوست که هم تاریخ ایالات متحده و هم مسیر زندگی سیاسی جورج بوش و معاون وی را برای همیشه تغییر داد.
در روزهای پس از حملات یازده سپتامبر که هراس از وقوع حوادث تروریستی بیشتر جامعه امریکا را فرا گرفته بود، چنی به «مکان نامعلومی» منتقل شد تا در صورت کشته شدن رئیسجمهور بوش، جانشینی برای وی وجود داشته باشد.
او با این که معاون رئیسجمهور بود، اما به اندازه بوش نقش پر رنگ در سیاستهای خارجی و امنیتی امریکا ایفا کرد. در همان دوران، چنی نقشی تعیینکننده در طراحی حمله امریکا به افغانستان و عراق، تاسیس نهادهای امنیتی جدید، از جمله وزارت امنیت داخلی و شبکهای بازداشتگاههای مخفی امریکا در کشورهای دیگر بازی کرد. در این بازداشتگاهها افراد متهم به تروریسم به طور مخفیانه و بیرون از قوانین دولت امریکا، بازجویی و شکنجه میشدند.
چنی و افغانستان
چنی از آغاز جنگ در ۷ اکتوبر ۲۰۰۱، نابودی طالبان و القاعده را ماموریتی حیاتی برای حکومت امریکا میدانست. او باور داشت که پیروزی در افغانستان، الگویی برای دموکراسی در خاورمیانه خواهد بود. در سالهای بعد، چنی چندین بار به افغانستان سفر کرد. از جمله وی، در هفتم دسامبر سال ۲۰۰۴ در مراسم تحلیف حامد کرزی، نخستین رئیسجمهور منتخب افغانستان شرکت کرد.
او در دفتر یادبود نوشت: «جای افتخار است که در این روز تاریخی در کنار مردم افغانستان حضور دارم.»
چنی سپس در سخنرانی خود در پایگاه بگرام گفت: «پیروزی آزادی در افغانستان و عراق الهامبخش اصلاحطلبان در سرزمینهای دیگر خواهد بود.»
او بعدتر در مراسم افتتاح نخستین پارلمان منتخب افغانستان در سال ۲۰۰۵ نیز شرکت کرد. در این مراسم، دهها مقام خارجی بلندپایه حضور داشتند.
دیک چنی در فبروری ۲۰۰۷ در سفری اعلام ناشده به بگرام رفت. همزمان با حضور وی در بگرام، طالبان با حمله به این پایگاه ۲۳ نفر را کشته و ۲۰ نفر دیگر را زخمی کردند. در این حمله به چنی آسیبی نرسید.
او در مارچ ۲۰۰۸ باردیگر به افغانستان رفت و با حامد کرزی در ارگ دیدار کرد. او در این دیدار به حمایت و تعهد تزلزل ناپذیر کشورش از افغانستان تاکید ورزید.
چنی ناتو را برای حضور بیشتر در افغانستان تحت فشار گذاشت.
نفوذ چنی در تصمیمگیریها به حدی بود که اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان در سال ۲۰۰۸ با توصیه مستقیم او صورت گرفت. با این حال، جنگ بیستساله، با سقوط کابل و بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱، به میراثی تلخ بدل شد.
در این مورد، لیز چنی، دختر دیک چنی گفت: «ما افغانستان را به همان سازمانی تسلیم کردیم که حملات ۱۱ سپتامبر را برنامهریزی کرده بود.»
چنی از این نظریه دفاع میکرد که رئیسجمهور باید در زمان جنگ اختیارات تقریباً نامحدودی داشته باشد. این دیدگاه زمینهساز اجرای سیاستهایی، چون بازجوییهای خشن و توام با شکنجه، زیر نظر گرفتن شهروندان به ویژه مکالمات و فعالیتهای اینترنتی شان شد. این سیاستها به شدت از سوی فعالان و سازمانهای مدافع حقوق بشر و آزادیهای مدنی مورد انتقاد قرار گرفت.
چنی در یک سخنرانی در سال ۲۰۰۹ از این سیاستها دفاع کرد. او در واکنش به تحقیقات حکومت اوباما درباره این بازجوییها مانند خفگی با آب گفت که این سیاستها برای محافظت از امریکا در برابر حملات القاعده ضروری بود.
او گفت: «از نظر من، ما میخواهیم خود را از یک سلسله تواناییهایی محروم کنیم که برای مختل کردن فعالیتهای القاعده، حملات بیشتر القاعده، ضروری اند. حکومت جدید ما را متهم میکند که شکنجه کردهایم، این در حالی است که ما این کار را نکردهایم. باید در برابر این حرفها ایستاد.»
محققان دانشگاه براون در امریکا، در گزارشی در سال ۲۰۲۳ گفتند که در اثر حمله امریکا به افغانستان و عراق، بیش از ۴ میلیون نفر به طور مستقیم و غیرمستقیم کشته شدند. با این حال، چنی باور داشت که حملات امریکا بهرغم پر هزینه بودن، برای امنیت جهانی ضروری بودند.
چنی گفت: «حمله به عراق کار درستی بود، و اگر دوباره مجبور شویم، باز همان کار را میکنیم.»
برای بسیاری از منتقدان، دیک چنی نماد قدرت پنهان، حفظ امنیت حتا به صورت بیرحمانه و جنگهای بیپایان در دولت امریکا بود.

